معرفی وبلاگ
این وبلاگ در راستای ارج نهادن به مقام والای شهدا و جانبازان 8 سال دفاع مقدس ، و همچنین تجدید پیمان با آرمان های گرانقدر رهبر انقلاب اسلامی فعالیت می نماید.
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1517387
تعداد نوشته ها : 3133
تعداد نظرات : 28
Rss
طراح قالب
GraphistThem241

جهد و جهاد هنر بر دو مفهوم است: نخست اینکه خود آفرینش هنری اصیل تلاشی جهاد گونه است و جهاد در این جمله، دقیقاً حاوی مفهومی مبتنی بر نگرشی الهی است. جهاد زیبایی شناختی، از هر لحاظ حاوی جهد با سیر صعودی است که پس از سیر نزولی حقیقت هنر در زمین مجدداً به سوی سرچشمه متعال در وجود و روح انسانی بال و پر می گیرد. بررسی سیمای هستی شناسانه این جهاد، به ادراک سرچشمه کار هنری متصل است و معمولاً به کمک حکمت و فلسفه، باید معضلات و پرسش هایش را حل و فصل کرد و برای آن پاسخی یافت.جنبه دوم جهد و جهاد و هنری، در حقیقت نسبت هنر و جهاد که در اینجا دفاع مقدس را در بر می گیرد.

در قلمرو دوم نیز پرسش های گوناگونی وجود دارد؛ اگر ما به یک گزارش ژورنالیستی بسنده کنیم، مروری بر فعالیت های هنری در قلمرو جنگ عراق با ایران و دفاع ایران در برابر عراق کار را به اتمام می رساند. بخشی از این فعالیت ها را متعلق به خود رزمندگان و بخشی دیگر به هنرمندان حرفه ای اختصاص دارد که در عرصه شعر، موسیقی، داستان کوتاه، رمان، سینما، نقاشی، مجسمه سازی، سرود، پوستر، و هنرهای نمایشی نظیر تئاتر صحنه و تئاتر خیابانی، کلیپ، خوشنویسی و... آثاری آفریده اند. در هر یک از این عرصه ها، ما شاعران، نویسندگان، سینما گران، آهنگ سازان و نمایشنامه نویسان ناموری می شناسیم که می توان به آثارشان اشاره داشت. البته پیش تر در حوزه شعر، داستان و سینما، مقالاتی نیز در زمینه هنر دفاع مقدس در پگاه منتشر شده است .

اما فرا تر از نگرش ژورنالیستی، ما موظفیم با نگرشی جامعه شناسانه و تاریخی پژوهشی، و نیز زیبایی شناسانه و فلسفی درباره مسایل گوناگون هنر مقاومت سخن بگوییم، تحقیق کنیم و فراتر از تعارف های معمول در مقیاسی اندیشگران و ژرف، به واقعیت این هنر در جامعه ما بپردازیم و این گونه تحلیل با رشوه های کلامی و نوشته هایی برای ارائه بیلان پروپیمان و تأئیدهای بی ضابطه برای خوشامد این و آن، عمیقاً متفاوت، بلکه متضاد آن اسلوب واقع گریز است. و به دستامدی والاتر، به رشدی فراگیرتر و به رفع نقصان های جدی تر می اندیشد.

در چنین بررسی هایی، پرسش از دیروز و امورز فعالیت هنری در قلمرو مقاومت، توسعه یافتگی یا عدم توسعه این فعالیت ها، وضع واقعی هنر دفاع مقدس در هر رشته، مشخصات هنر مقاومت جهان و تمایز آن با هنر جبهه و جنگ در ایران، تأثیر زمان و تحولات و دوران های نو بر هنر مقاومت، جایگاه این هنر در میان گونه های دیگر هنر در ایران، نسبت هنر دفاع مقدس و مدرنیسم و یا سنت های هنری و آینده هنر مقاومت و... بسیاری پرسش های دیگر می تواند و باید مورد پژوهش قرار گیرد.

هر یک از این بررسی ها می تواند به زیر مجموعه های پژوهشی دیگر تقسیم شود ؛ مثلاً جایگاه زن در هنر مقاومت یا سالخوردگان در هنر دفاع مقدس، جوانان در هنر دفاع مقدس، سه محور بررسی جامعه شناسانه در ارتباط با حضور نقش جنسیت و گروه سنی در آثار دفاع مقدس است. بررسی کار هنرمندانی که با جبهه و جنگ رابطه مستقیم داشته اند (خود رزمندگان هنرمند، یا هنر مندان رزمنده، یا آفرینشگرانی که لااقل در دوران جنگ، خود به جبهه رفته، و مدتی در فضای آن زیسته بودند) یا هنرمندان، نویسندگان، سینماگران و... حرفه ای پیش یا پس از انقلاب که جدا از مشارکت در فضای دفاع مقدس، آثاری در این عرصه آفریده اند، و سنجش نگاه دو گروه با هم به جهاد و غیره نیز گونه دیگری از تحقیق ارزشمندی است که فراتر از حد و سطح بررسی های ژورنالیستی قرار دارد و متاسفانه به آن رسیدگی نشده است. بررسی هنر مقاومت در صدا و سیما و نیز سینمای ایران، به مثابه دو رسانه بسیار مهم، و نقش آنها در تعمیق جانمایه هنر دفاع مقدس یا سطحی شدن واقعیت های جبهه، بررسی بسیار لازمی است. باید سنجید که آثاری چون خوش رکاب یا فیلم های اکشن، چه ادراکی از جبهه و جنگ رواج داده و چقدر این نگاه با روح دفاع مقدس سازگاری داشته و مایه بازتاب درست و تشویق روحیه جهادی بوده است و قس علیهذا.

به نظر من، آنچه در هنر دفاع مقدس گوهر و بنیاد و اساس کار است و باید برای بیان آن تلاش بسیار شود و مایه تمایز هنر مقاومت ما با هنر مقاومت جهان است، همان عنصر «غیب» و «وحی» در آن است؛ چه در ریشه های این مقاومت، چه در حقیقت ثانوی تداوم آن، چه در اهداف، چه در علت شکست ناپذیری اش (چه پیروز می شویم چه شکست می خوریم)، چه در واقعیت استواری آن، چه در شکل گیری مهارت ها و... . همواره یک عامل درخشان تر از هر چیز در همه این موارد خود را نشان داده است که باید به آن به صورت جدی توجه کنیم و آن همان سرشت الوهی و ایمانی و ارتباط کنش دفاعی با جهان باطن است.

اگر چه در بسیاری فیلم های مهم و بی اهمیت و بسیاری از داستان های مشهور و گمنام و اشعار شاعران، به چیزی به نام امدادهای غیبی اشاره شده است، ولی باید توجه کرد که تقلیل حقیقت درخشان درونی ماجرای حقیقی به رویدادهایی که آشنا زدایی نمی شود و به صورت حکایاتی عادی عرضه می گردد، در واقع بیان آن گوهر معنوی نیست، بلکه به عادت تبدیل کردن سخن درباره عامل غیب در ذات هنر مقاومت اسلامی ماست.

برای مثال ژانر کمدی، کمتر از هر ژانر دیگری با مسئله غیب سازگاری نشان می دهد؛ گویی در اثر کمیک، مسئله «غیب» و یا امدادهای غیبی و ماجراهای جهان باطنی و مشهودهای عرفانی جبهه ها، نمی تواند مطرح شود و اگر مطرح شود، همه چیز صورتی مضحک، باورناپذیر و مایه خنده به خود خواهد گرفت.

به اعتقاد من، اگر به جای خیال پردازی به خود زندگی و عینیت رویدادهای جبهه ها رجوع کنیم، به دلیل اینکه انسان موجودی جامع است و در لحظه های شاد و سرزنده یا در رویدادهای انسانی توأم با شوخی نیز خدا وجود دارد و کافی است که ما چشمی درست داشته باشیم، برای همین مطمئنم که در شادترین آثار طنز آلود و حتی کمیکِ داستانی، سینمایی و نمایشی، می توانیم به مؤثرترین نحو، حقیقت باطنی حضور متعال را در جبهه ها به نمایش بگذاریم. من برای اثبات این دیدگاه، خاطره ای از رزمنده ای نقل می کنم.

کتاب «از آسمان تا زمین» مجموعه خاطره رزمندگان ارتش جمهوری اسلامی در دوران هشت ساله دفاع مقدس است. من خاطره ای از این کتاب نقل می کنم تا خود داوری کنید که در کمدی ترین صحنه ها چگونه نیروی عظیم غیب، با همه وجود، حس کردنی و انتقال دادنی است: «در سال 1360 در منطقه موسوم به «دال پری» مستقر بودیم. به علت دور بودن از شهر، از لحاظ تدارکاتی در شرایطی سخت به سر می بردیم، اما گاهی کمک های مردمی کمبودها را تا حدودی جبران می کرد.

از جمله کمک های مردمی، میوه بود. یک بار مقداری انجیر اهدایی از طرف مردم ذخیره داشتیم که به دستور سرگروهبان جیره بندی شده بود و روزانه به هر نفر بیش از پنج دانه انجیر نمی رسید. یک روز غروب در گوشه ای به استراحت و گفت و گو مشغول بودیم که صدای فریادی ما را به خود آورد. صدای «سوختم سوختم» مرتب تکرار می شد. همگی با عجله به طرف خودرویی رفتیم که صدا از آنجا به گوش می رسید. کمی جلوتر که رفتیم، متوجه شدیم که صدای گروهبان «کریم آبادی» است. وقتی به خودرو رسیدیم، قبل از هر سؤالی صدای یورش هواپیماهای دشمن در منطقه پیچید و لحظاتی بعد، صدای انفجار بمب ها شنیده شد. صدای انفجار یکی از بمب ها خیلی نزدیک بود، به طوری که خاک محل انفجار به هوا برخاست و بر سر و بدن ما ریخت. وقتی از زمین برخاستیم، متوجه شدیم که بمب درست در محلی فرود آمده که چند لحظه پیش در آن جا به استراحت و گفت وگو مشغول بودیم که به علت تغییر مکان به هیچ کدام از ما آسیبی نرسید. او بعداً به ما گفت: هوس خوردن انجیر به سرم زد، چون پنج دانه انجیر برایم خیلی کم بود. به همین دلیل خودم را به خودرویی رساندم که جعبه های انجیر در آن قرار داشت. همین که دستم را به داخل جعبه بردم، دو زنبور دستم را چند مرتبه نیش زدند و در اثر سوزش شدید دستم، بی اختیار فریادم بلند شد که شماها رسیدید. در واقع نیش این زنبورها سبب شد، همگی از شر بمباران دشمن نجات یافته، جان سالم به در ببریم» .

آشکار است که صحنه پردازی رئالیستی از این ماجرا در فیلمی مفرح از جبهه، در عین کمدی بودن، بسیار آموزنده است و تأثیر آن باور به وجود شعوری غیبی است؛ البته شرط باور پذیری اجرایی خوب و نو است. به هر حال آنچه کوشیدم به مثال روشن کنم، همان کانون غیب اندیشی، به مثابه تمایز میان هنر مقاومت اسلامی در ایران است که طی دفاع مقدس و پس از آن شکل گرفت.

اما پرسش اصلی آن است که چرا هنر دفاع مقدس ایران جهانی نشده است؟ چرا هنرمندان ایرانی نتوانسته اند، رخدادهای غریب یک مقاومت هشت ساله بی نظیر را به یک میراث ادبی جهانی تبدیل کنند و برای همه انسان های امروز و فردا رازهای آن، حقیقت آن و مظلومیت آن را وضوح بخشند و به یادگار بگذارند و فراتر از ادبیات کل هنر دفاع مقدس ایران اسلامی (نقاشی، سینما و...) را آینه شناخت انسان قرار دهند: انسانی که تجاوز می کند و انسانی که از شرافت خود دفاع می کند و نیز آینه جهانی که در آن زندگی می کنیم و تحت فرمان کفر و سرمایه جهانگیر، به ملتی با کمترین امکان فنی دفاع، یکپارچه یورش می برد و از ستمگر خون آشام از نگرش فاسد بعثی بسان ابزاری به سود درهم گرفتن استقلالش سود می جوید. هرگز نیز به گناه خود اعتراف نمی کند و دست از توطئه مستمر علیه آلایش، صلح، رشد و پیشرفت این کشور که تنها جرمش استقلال طلبی است، بر نمی دارد.

حقیقت آن است که ادبیات مقاومت در جهان آثار درخشانی آفریده است. شعر مراغه ای در برابر مغول، از نمونه های ادبیات مقاومت است که در فاصله اندکی با درخشانترین اثر ماندگار ملی ایرانیان، یعنی شاهنامه قرار دارد. در اسطوره های شاهنامه قهرمان های فراموش ناپذیری، به دفاع از مرز و بوم، میهن و مردم در برابر تورانیان مشغول اند که جان خود را بر سر آن می نهند. سیامک و به خصوص آرش، در نمونه بزرگ و رستم دستان نمونه بی همتای آنان است.

اکنون شعر سیف الدین مراغه ای را از نظر می گذرانید:

هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد هم رونق زمان شما نیز بگذرد
وین بوم محنت از پی آن تاکند خراب بر دولت آشیان شما نیز بگذرد
بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد باد خزان نکبت ایام ناگهان
آب اجل که هست گلو گیر خاص و عام بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد
چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد بیداد ظالمان شما نیز بگذرد
در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت این عوعوسگان شما نیز بگذرد
بادی که در زمانه بسی شمع ها بکشت هم بر چراغدان شما نیز بگذرد
زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت ناچار کاروان شما نیز بگذرد
ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن تأثیر اختران شما نیز بگذرد
این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد
بیش از دو روز بود از آن دگرکسان بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد
بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم تا سختی کمان شما نیز بگذرد
در باغ دولت دگران بود مدتی این گل ز گلستان شما نیز بگذرد
آبی ست ایستاده در این خانه بال و جاه این آب ناروان شما نیز بگذرد
ای تو رمه سپرده به چوپان گرگ طبع این گرگی شبان شما نیز بگذرد
پیل فنا که شاه بقا مات حکم اوست هم بر پیادگان شما نیز بگذرد
ای دوستان خواهم که به نیکی دعای سیف یک روز بر زبان شما نیز بگذرد

شعر مراغه ای آنچنان دارای قدرت ماندگاری است که حتی امروز با خواندن آن به یاد هجوم بعثی ها به ایران و سرنوشت محنت آلود ایشان می افتیم.

هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد هم رونق زمان شما نیز بگذرد
وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب بر دولت آشیان شما نیز بگذرد...

اما در دوران مدرن، از مهم ترین آثار به یاد ماندنی به جنگ جهانی اول و جنگ روسیه و ژاپن مربوط است: بر جاده فلان در، دهه ها پس از جنگ جهانی اول، به وسیله «سمیون» از رمان نویسان نو آفریده شد و از آثار درجه یک «رمان نو» است، ولی سالها پیش از آن، تولستوی جبهه روسیه را در جنگ و صلح جاودانه کرده است. هیچ مطالعه گر جدی در حوزه ادبیات معاصر نیست که جنگ و صلح را نخوانده باشد. بدیهی است که خود جنگ دو کشور هرگز از جنس جنگ ایدئولوژیک یا عادلانه نبود، ولی اثر هنری که به ترسیم حالات و روحیات انسانی همت می گمارد، بر بستر این جنگ صحنه های زوال ناپذیر آفریده است.

شعر «پل الوار» به نام «ای آزادی» نیز از اشعار مشهور مقاومت جهان است. در واقع می توان گفت که جنگ های ناپلئون بناپارت، کمون پاریس، جنگ جهانی اول، انقلاب اکتبر روسیه، مقاومت در برابر نازیسم و فاشیسم، جنگ جهانی دوم، نهضت مقاومت فرانسه، نهضت مقاومت یوگسلاوی، جبهه اسپانیا، انقلاب چین، مبارزات دفاعی ملت ویتنام در برابر آمریکا، جنگ شکر در کوبا در برابر آمریکا، مقاومت فلسطین در برابر اسرائیل دفاع عرب ها در برابر اسرائیل از مهم ترین رویدادهای دفاعی و انقلابی به ویژه در قرن بیستم است که آثار هنری بزرگی به بار آورده است. به طور کلی ادبیات دفاع در جهان از ادبیات جنگ های عادلانه است. در برابر جنگ های ناعادلانه که عمدتاً خصلتی تهاجمی و کشور گشایانه و استعماری دارد. جنگ ملتها در برابر تجاوزکاران گویای یک مقاومت حق طلبانه است ؛ بدیهی است جنگ دولت های رقیب امپریالیستی برای تقسیم جهان و دست اندازی به متصرفات و مناطق تحت نفوذ، هرگز حاوی عنصری عادلانه به شمار نیامده است.

در پی این واقعیت، همواره هنر در کشورهای متخاصم جدا از حقانیت یا عدم حقانیت کشور درگیر جنگ، برای تهییج و تبلیغ استفاده شده است، اما چرا بین انبوه آثاری که قبلاً در جنگ جهانی دوم نوشته شد، تنها برخی از آنان در زمینه داستان، فیلم، نقاشی و... باقی ماند؟

بدون تردید دو عنصر تفکر صحیح و حقیقت خواهانه و منش اخلاقی و نیز زیبایی و استحکام اثر در ماندگاری آن نقش اساسی دارند. هیچ اثری که مبلغ استالینیسم بوده، به خاطره ها نمانده است، اما کودکی ایوان تادکوفسکی جاودانه شده است. زمین نوآباد که صحنه هایی از تحولات دوران شوروی است، علیرغم کمونیستی بودن انقلاب اکتبر، به خاطر حفظ واقعیات زندگی مردم و خشونت ها و خطاهای حزبی به اثری ماندگار تبدیل شده است. همین طور رزمنا و پوتمکین که به ثبت قیام 1905 شوروی پرداخته، به سبب و اقعگرایی و نظیر ساختار نو، به اثری آکادمیک بدل گشته است .

نباید فراموش کرد که رسانه های سرمایه داری نیز نقش بزرگی در مشهور کردن نویسندگان داشته اند؛ نویسندگانی که در حوزه هنر مقاومت مطابق میل شان رفتار کرده اند. اگر ادبیات سیاسی را تا جایی دنبال کنیم که سولژنتیسین را در برگیرد، همگان در خواهند یافت که دادن جایزه نوبل به او، در مدار رقابت آمریکا با شوروی می گنجد؛ نه برتری آثار او و پس از فروپاشی شوروی نتیشین به فراموشی سپرده شد. تلاش برای نامور کردن نویسندگان یهودی، نظیر اسپیلبرگ نیز قابل چشم پوشی نیست.

ساختن فیلم های بسیار از جنگ جهانی دوم و روایت ستم بر یهودیان، و جوایز مدام به این گونه آثار که آفرینش پیانیست رومن پولانسکی و جایزه نخل طلای کن و اسکار آمریکا ست، از جمله این گونه تلاش های سیاسی برای گسترش نوع خاصی از ادبیات جنگ، به سود پیروزمندان است ؛ البته ادبیات مقاومت شیعی در برابر کودتای آمریکایی قابل چشم پوشی نیست. در این میان شاید استثنای دیگر ادبیات فلسطین است ؛ شعر فلسطین در مقاومت ضد صهیونیستی، هنر درخشانی است که توانسته است، در سراسر جهان خود را به اثبات برساند. درویش، سمیع القاسم، البیاتی، نزارقبانی و معین بیسو از جمله کسانی هستند که در کنار انبوهی دیگر، نظیر احمد مطر و غیره شعری نامور در جهان پدید آوردند و صدای مقاومت فلسطین را در جهان طنین انداختند.

حال ما حق داریم بپرسیم چرا مقاومت اسلامی مردم ایران در برابر حمله ناعادلانه و وحشیانه رژیم بعثی در جهان بازتابی نداشت؟

علل آن را می توان در چند زمینه بررسی کرد .

1. هنوز هم ما اثر درخشانی که بر موانع خارجی فائق آمد، در حوزه رمان، سینما، نقاشی و شعر نیافریدیم.

2. زبان فارسی و بسته بودن این زبان در ایران و محدوده کوچک، مانع ارتباط هنرهای زبانی ما با جهان است .

3. همه جهان پیشرفته در این جنگ حاضر بودند و از تأثیر نگاه طرف مقابل، یعنی ایران جلوگیری به عمل آورده اند.

4. در افکار عمومی جهان، جنگ ایران و عراق یک برادر کشی و جنگ دو دولت خاورمیانه ای برای امیال توسعه طلبانه و مدعای ارضی معرفی شده و پیداست که این انگیزه، همدلی جهان را به وجود نمی آورد.

5. آرمان های معنوی دفاع ایران در برابر عراق، نظیر شهادت طلبی و غیب باوری، برای فرهنگ مدرنیته باورناپذیر بوده و آثار هنری که به ترسیم مؤثر این هسته های درونی هنر دفاع مقدس بپردازد، به وجود نیامده اند.

6. پس از جنگ، در ایران این تصور پدیدار شده که سوژه های جنگ نمی توانند آثاری جذاب بیافرینند.

7. فضای لائیک روشنفکری در ایران، در برابر جنگ به ویژه پس از فتح خرمشهر، برخوردی منفی داشت و آنان بیشتر با تلقی غرب توافق داشتند. در نتیجه هنرمندان غیر مذهبی اندکی به این عرصه گام نهادند. آنان که حضور یافتند نیز دیدگاه هایی داشتند که با تلقی رسمی تفاوت داشت. به هر حال نمی توان گفت که آثاری نظیر زمین سوخته احمد محمود، یا باشو غریبه کوچک بهرام بیضایی آثار کم اهمیتی است.


X