معرفی وبلاگ
این وبلاگ در راستای ارج نهادن به مقام والای شهدا و جانبازان 8 سال دفاع مقدس ، و همچنین تجدید پیمان با آرمان های گرانقدر رهبر انقلاب اسلامی فعالیت می نماید.
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1511558
تعداد نوشته ها : 3133
تعداد نظرات : 28
Rss
طراح قالب
GraphistThem241
محمد رضا ارفعی ‌ در فروردین ماه سال 1342 ه ش در مشهد متولد شد. مادرش می گوید: تولد او مقارن با سال روز تولد حضرت رضا (ع) بود. پزشکی که عمل زایمان را انجام می داد، نوزاد را با جعبه ی شیرینی نزد من آورد و گفت: فرزنت نامش را با خود آورده است او را "محمد رضا" بنامید. شهید قبل از دبستان به مکتب رفت و قرآن را فرا گرفت. چهار ساله بود که خواهرش ازدواج کرد و ساکن تهران شد و محمد رضا هم به همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد. از سن شش سالگی در منطقه نازی آباد تهران به مدرسه رفت. در سال دوم راهنمایی به دلیل این که محیط "تهران" برایش خوشایند نبود از والدینش خواست او را به "مشهد" نزد پدر بزرگش بفرستند تا با آنها زندگی کند و تحصیلات خود را در "مشهد" ا
مادر شهید: محمد رضا بسیار دل رحم بود. برای محرومین هر کاری از دستش ساخته بود انجام می داد. روزی دیدم کمد لباس هایش را به هم ریخت و کت و شلوار نو را که تازه برایش خریده بودیم برداشت و عازم مدرسه شد. گفتم لباس هایت را کجا می بری؟ گفت: هم کلاسی یتیمی دارم که هیچ لباس قابل استفده ای ندارد. اینها را برای او می برم. من غیر از اینها لباس های دیگری دارم و از آنها استفاده کنم. شروع دوره متوسطه شهید متقارن با اوجگیری انقلاب اسلامی بود. عشق به شرکت در صحنه های انقلاب او را از ادامه تحصیل بازداشت. با شروع نهضت اسلامی،‌ به پخش اعلامیه های امام و شرکت در تظاهرات پرداخت. شهادت محسن کاشانی پسر خاله شهید در بحبوحه انقلاب که با حرکتی دلاورانه عده ای از
1389/8/3
بسم الله الرحمن الرحیم اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان محمد رسول الله، اشهد و ان علیا ولی الله، اشهدا من خمینی روح الله حمد و سپاس خدای بزرگ و رحیمی را که به احسن تقویم خلق نمود و بر ما منت نهاد و نیک امانتی سپرد ما را به سنگینی سموات و الارض، همان خدای که انسان را عقل و اراده و ایمان بخشید که معرفت پیدا کند، انتخاب خود را مردانه بایستد. حمد خدایی را که راهنما و امام بزرگ به ما ارزانی داشت که از تاریکی ها به صراط مستقیم هدایت نماید و حمد رحیمی و غفاری را که همه امیدم به اوست که مرا که غرق گناهم ببخشاید و صلاحیت و شایستگی شهادت را به ما عطا کند و در زمره شهدایش قرام دهد، انشاالله. اما بعد ای پدر و مادر مهربان این سخن خدا در قرآن است: ای
بسمه تعالی به نام خداوند منان، خدایی که انسان را جهت خلیفه لللهی خلق نمود و دنیا را مرکز و مکان امتحان و دار سختی ها و مشکلات ساخت. حمد و سپاس خدایی را که انسان را جهت انتخاب مکان آخرت آزاد گذاشت و اختیار تام داد... درود فراوان بر محمد بن عبدالله (ص) که برانگیخته نشد مگر به خاطر مکارم اخلاق و به خاطر زدودن غبار بردگی و بندگی شیطان و شیطانک ها از صورت و سیرت انسان ها. درود بر مولا علی (ع) و بر سالار شهیدان امام حسین (ع) و درود بر منجی عالم بشریت امام عصر (عج) پناه بی پناهان، امید رهبر، یوسف گم گشته زهرای مرضیه، درود بر امام بزرگواران امام روح الله و شهیدانی که به واسطه برپایی جمهوری اسلامی و صدور آن به ممالک جهان از بهترین هستی شان گذشتند و ت
غلامحسین قدمگاهی ،شوهر خواهر شهید: نظامی بودم و در اصفهان خدمت می کردم از حاج آقا تقاضا کردم، هاشم را همراهم به اصفهان ببرم. ماموریت زیاد می رفتم و خواهرش در خانه تنها می ماند. سید هاشم هنوز به سن تکلیف نرسیده بود. برای نماز صبح که بیدار می شدم، او را مشغول خواندن نافله می دیدم. چند سالی به انقلاب مانده بود. مجلسی در اصفهان برپا کردیم. یکی از روحانیون مبارز به منبر می رفت. اوایل جمعیت کم بود. اما با نوحه خوانی سید هاشم عده زیادی به مراسم سرازیر شدند. با دیدن سیل جمعیت سخنران مجلس که در حال حاضر از مسئولین هستند، به من گفت: اثر تبلیغی این نوجوان برای اسلام، به اندازه ده تا روحانی مثل من است. سید علی آراسته، برادر شهید: در زمان انقلاب، روزی ا
1389/8/3
هفدهم خرداد1338 ه ش در شهرستان بجستان دیده به جهان گشود. از آغاز کودکی با درد و رنج محرومیت آشنا شد. پدر او چوپان بود و گاهی به کشاورزی می پرداخت. وی در حد توان سعی می کرد به پدر و مادرش در امرار معاش خانواده یاری رساند. با رسیدن ایام تحصیل، مقاطع ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت پشت سر گذارد. با استعداد و همتی که داشت وارد دبیرستان شد و با کسب دیپلم، به دانشگاه تربیت معلم تهران در رشته جغرافیا راه یافت. با شروع فعالیتهای مبارزاتی علیه رژیم پهلوی و تعطیلی دانشگاه‌ها، به جمع مبارزان پیوست و در صحنه های مختلف انقلاب شرکت داشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران او پایه گذار مجالس و مراسم، بخصوص دعای کمیل، در مسجد بجستان بود و فعالیتهای اجتما
شفیع آباد از توابع بخش مرکزی شهرستان بردسکن قدم به عرصه ی گیتی گذاشت. کودکی اش را در روستا سپری نمود. از همان ابتدا علاقه اش به ائمه اطهار (ع) مثال زدنی بود. حضور فعالش در تعزیه ی امام حسین (ع) گواه این مدعاست. در 12 سالگی پدرش را از دست داد. به دنبال این ضایعه، قصد ترک تحصیلش و یافتن کار را داشت، اما معلمانش با توجه به هوش و ذکاوت او، مانع تصمیم او شدند. با اخذ دیپلم از دانشسرای مقدمتی قوچان، جهت تدریس به عنوان سپاهی دانش، عازم روستاها گردید. در دوران انقلاب، به طور گسترده در تهیه و توزیع اعلامیه های امام (ره) فعالیت می نمود. در همین رابطه چندین بار توسط ساواک دستگیر شد. با پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان مسئول امور تربیتی بردسکن مشغول خدمت شد
اوچهارمین فرزند خانواده گرایلی بود. در اردیبهشت ماه سال 1342 ه ش در تهران به دنیا آمد. دوره ابتدای را در مدرسه راه سعادت تهران آغاز کرد. مدیر مدرسه روحانی بود و زیر بنای فکری، اعتقادی شهید در این مدرسه و تحت تعلیمات مربیان آن پی ریزی شد. با اتمام سال سوم ابتدایی در سال 1353، خانواده مجید به دلیل ضرورت شغلی پدر در همین سال به مشهد منتقل شدند و او برای ادامه تحصیل به مدرسه ابتدایی معصوم خاتمی رفت. دوره راهنمایی را در مدرسه پارت واقع در خیابان دکتر بهشتی (فعلی)به اتمام رساند و برای سال اول مقطع متوسطه، به دبیرستان ابومسلم رفت و ادامه آن را تا اخذ دیپلم، در دبیرستان اعلم گذراند. مجید پر جنب و جوش و فعال بود و در بازی ها همیشه نقش فرمانده را به عه
احمد یغمایی، برادر شهید: ماههای آخر حیات رژیم طاغوت بود. علی آقا برای آشنا کردن مردم با ماهیت پلید رزِم، از روش های مختلفی استفاده می کرد. برای هوشیار کردن مردم، از هنر تئاتر بهره می گرفت. گروه تئاتری تشکیل داده بود و در وهله ی اول به اعضاء آموزش می داد متن ها با مضامین دینی و قیام علیه ظلم بودند و پس از تمرین، گروه آن را در مساجد روستاهای محروم اجرا می کرد. عمال رژیم، متوجه برنامه ی ایشان شدند و دیگر اجازه ی اجرا ندادند. ولی ایشان هم چنان به آموزش تئاتر می پرداخت و شاگرد دانش را به اجرای تئاترهای روشنگرانه دعوت می کرد. با درجه گروهبان یکمی، به عنوان سپاهی دانش در وستاها فعالیت می کرد؛ دوست نداشت کسی از درجه ی ایشان مطلع شود. قرار بود اعضای
1389/8/3
سوم بهمن ماه، سال هزار و سیصد و چهل و یک ه ش در جوار بارگاه ملکوتی امام رضا (ع) دیده به جهان گشود. در دامانی آکنده از مهر و عطوفت مادری رشد نمود و پدری پارسا و زحمتکش راهنمایش بود. اجداد بزرگوارش از طرف پدر به امام حسین (ع) می رسد او همانند همه کودکان در هفت سالگی به دبستان رفت و از همان سنین به نور ایمان بالید و به نماز ایستاد. با شوری کودکانه بر بلندای خانه می رفت و اذان سر می داد. سید هاشم دوره ابتدایی را با موفقیت به اتمام رسانید. همزمان با ورودش به مقطع راهنمایی احساسات ناب مذهبی در او جرقه زد و به تاسیس گروهی به نام هیئت نوجوانان قمر بنی هاشم همت گماشت. از آنجا که صدایی دلنشین داشت، به تاسی از فرزدق و دعبل با اشعاری از سر عشق به ولایت،
X