معرفی وبلاگ
این وبلاگ در راستای ارج نهادن به مقام والای شهدا و جانبازان 8 سال دفاع مقدس ، و همچنین تجدید پیمان با آرمان های گرانقدر رهبر انقلاب اسلامی فعالیت می نماید.
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1511343
تعداد نوشته ها : 3133
تعداد نظرات : 28
Rss
طراح قالب
GraphistThem241
می‌خواهم با امامم آن رهبر عالیقدر انقلاب اسلامی و آن رهبر کبیر مستضعفان جهان وداع کنم و هم از محضر مقدس و مبارک و شریفشان پوزش بطلبم متاسفانه نشد با فتح و پیروزی کامل خدمتشان مشرف شویم و از نزدیک صورت بی‌مثال ایشان را ببینیم و دست مبارک ایشان را ببوسیم و به آرزویمان برسیم باید بگویم بارها و بارها قصد داشتم خدمت ایاشن برسم و از جبهه و اوضاع نبرد و از حال و روز رزمندگان جان بر کف اسلام برایشان بگویم و درد و دلی با ایشان داشته باشم و لازم به ذک راست هر چند دوستان بارها لطف داشتند و به من عرض می‌کردند که اگر می‌خواهی به دیدار امام بروی بسم‌ا... هماهنگ می‌کنیم چرا به دیدار حضرت امام نمی‌روی ما هماهنگ می‌کنیم
ای چمران ای دوست. ای فدائی جبهه‌های حق علیه باطل آنگاه که در لبنان بودی چه حماسه‌ها که نیافریدی و آنگاه که به ایران ‌آمدی به راستی که دل امام و امت حزب‌اله را شاد گردانیدی و دل دشمنان انقلاب را لرزاندی اما امروز افسوس می‌خورم از اینکه نتوانستم آنگونه که دلم می‌خواست با تو در سنگر نبرد با دشمنان قسم خورده انقلابم بجنگم. آری امروز می‌فهمم که چقدر تو را کم دیدم و ازاین بابت بسیار اندوهگینم. کاش بودی تا دوش در دوش سربازان جان بر کف امام در خط مقدم جبهه کربلایی دیگر می‌آفریدیم دلم برای جبهه تنگ شده است دلم برای حال و هوای شبهای عملیات تنگ شده است دلم برای بوسیدن کف پای رزمندگان اسلام در هنگام خواب تنگ شده اس
ای برادران یادتان باشد که این همه عزت و پیروزی را از برکت قرآن و اهل بیت رسول‌الله و امام است بدست آورده‌ایم نکند بعد از جنگ از یاد ببرید روزهای خوب پیروزی را که با حفظ ارزشهای اسلامی است که می‌توان کشوری امام زمانی داشت با قدرت و توکل به خدای سبحان پیش بروید که دست بقیه‌ا... با امت حزب‌ا... است از قدرتهای غرب و شرق نهراسید زیرا که یاری خدا با متقین است بدانید که با مقاومت و پیروزی شماست که کشورهای دیگر اسلامی و حتی غیراسلامی جرأت حرکت پیدا می‌کند و بر علیه ظلم و بیداد قیام می‌کنند و می‌ایستند. چگونه می‌توان خاموش ماند در حالیکه خاک میهن اسلامیمان جولانگاه تانکها و نفربرهای بعثیون متجاوز است ما از
خداوندا معبودا پروردگارا دلم گرفته است احساس بدی دارم تو خوب از احوال بندگانت آگاهی من همیشه از بدی، خودخواهی، خودبینی، مکر، حیله، فریب، تکبر یا بدخواهی بیزار بوده و هستم.تو می‌دانی که چقدر در این سالها در راهت سختی کشیده‌ام و چقدر حرفها و حدیثها و نامردیها و جفاکاریها دیده‌ام آری تو ای توانای بینا شاهدی که حسادت‌ها و خودبینی‌ها و کج‌فهمی‌ها و منیت‌های بعضی از افراد چگونه می‌خواست مرا به عقب براند و از انقلاب و امام امت و امت حزب‌الله دورم سازد اما من که خود را مومن به اسلام مومن به رسولت مومن به علی‌ مومن به امام می‌دانم ـ از پدرم و مولایم علی یاد گرفته‌ام با وجود استخوان در گل
می‌خواهم با عزیزانم با همسنگران شجاع و دلیرم با سربازان عزیز امام و با امت حزب‌ا... وداع نمایم. حال به جایی رسیده‌ام که اشکهایم اجازه نوشتن را به من نمی‌دهند و قلمم را بر روی کاغذ می‌لرزانند و اینک این قلب من است که به روی کاغذ می‌نگارد انالله و انا علیه راجعون ـ همانا ما از خدا هستیم و به سوی خدا خواهیم رفت ـ اما ای عزیزانم چگونه رفتن مهم است ما را به سویش بکشانند یا خود بسویش بشتابیم اما من می‌گویم بهترین رفتن آن است که خدا خود ما را بخواند و بخواهد انتخابمان کند حال چگونه می‌شود که خدا خود ما را بخواند ای عزیزانم باید بگویم آنگاه او ما را می‌خواند که ما نیز او را از درون دل و جانمان بخوانیم و بخ
بسمه‌تعالیامیدوارم که خدا گناهم را مورد بخشش خود قرار دهد. از کلیه کسانی که به طریقی دینی به آنها دارم طلب مغفرت می‌کنم، خواهش می‌کنم مرا ببخشید تا خدای مهربان شما را ببخشد. کسانی که دینی دارند، همه آنها را می‌بخشم، امید که خدای قادر متعال همه آنها را بیامرزد. از پدر و مادر عزیزم حلالیت می‌طلبم و همسر و فرزندانم را به شما می‌سپارم، امید که آنانرا در جهت دین مبین اسلام به رهبری امام تشویق کنید. از همسر و فرزندانم که نتوانستم بیش از این وسیله آسایششان را فراهم نمایم امید دارم که مرا ببخشید. از خواهران و برادرانم حلالیت می‌طلبم، از دوستان و آشنایان پوزش می‌طلبم. توصیه من به شما عزیزان این است که خدا را فرا
... می‌توان در حالیکه دشمن خاک میهن اسلامیمان را متجاوزانه مورد هجوم قرار داده و جولانگاه تانکها و نفربرهای خود قرار داده و سربازهای بعثی کافر، خواهرانمان را مورد تجاوز قرار داده و به پیر و جوان ما رحم نکرده و امت بپا خواسته را زیر باران گلوله‌هایش به شهادت رسانید، شهرهایمان را با خاک یکسان کرده، ‌نزدیک به سه میلیون امت حزب‌الله را آلوده کرده و چهل میلیون ایرانی را گرفتار نموده، دست از ستیز کشیده و به نبرد حق‌جویانه تا محو کامل آثار جنایات و تجاوز ادامه نداد. مگر می‌شود به عنوان یک مسلمان متعهد به خود اجازه داده تا به سرزمینهای اشغالی فلسطین عزیز، اسرائیل غاصب همچنان بتازد و مردم محروم و آواره مسلمان فلسین را هر
معرکه شرف و افتخار:من در زندگى خود، معرکه هاى سخت و خطرناک زیاد دیده ام؛ فراوان، به حلقه محاصره دشمن درآمده ام، به رگبار گلوله ها و خمپاره ها و توپ ها و بمب ها عادت دارم، و به کرّات با دشمنانى سخت و خونخوار رو به رو شده ام.ولى داستان شورانگیز سوسنگرد اسطورهاى فراموش ناشدنى است. من به جهات سیاسى -نظامى آن توجهى ندارم، و نمى خواهم از اهمیت استراتژیک سوسنگرد و رابطه آن با حمیدیه و اهواز سخن بگویم. آنچه در اینجا مورد توجه است، سرگذشت شخصى من در این نبرد است که یک شهید (اکبر چهرقانى) و یک شاهد (اسدالله عسکرى) به آن شهادت مى دهند و دهها نفر از دور ناظر آن صحنه عجیب و معجزه آسا بوده اند. این را نمى گویم چون خود قهرمان داستانم ـ زیرا از این احساس نف
«خورشید زرین آزادی اندک اندک به غروبگاه خاموشی نزدیک میشد و مرغ تیز پرواز «شدن» آهسته آهسته در دامن کثیف «بودن» گرفتار. خانه عدالت به چوب ظلم ویران و مرد عدالت به گوشه خلوت رانده میشد .گویی فردا دیگر خورشیدی روشنگر عدالتخانه نخواهد بود ؛ که ظلم کتاب قانون به کف دارد . گویی دیگر پرنده ای پریدن نخواهد توانست، که جهان هم یک قفس است .لیک آن هنگام که شمشیرها به نام زکات – که به رویشان آیات جهادنقش بسته بود . هستی مان را غارت می کردند و معاویه ها پیشاپیش ابوذرها به نماز میایستادند و خورشید، به تیر شب ،در روز به خاموشی میگرایید، خونی دیگر ریگهای تفتیده بیابان را به رنگ سرخ در آورد و صدایی دیگر دیگر ، نه از دارالخ
رزمنده ها در جبهه احتیاج به تشویق دارند. می بینیم در مرز عراق ، آنهایی که امروز وحشیانه به خاک جمهوری اسلامی حمله کرده اند مورد تشویق ابر جنایتکاران و مورد تشویق همه هستند. از طرفی هم می بینیم، نیروهای خوب، مؤمن و مخلص هم در این طرف قضیه هستند که امروز؟ آن صورتی که بایستی آن ها تشویق بشوند نمی شوند . در کشور تشویق بایستی برابری بکند با کاری که دارند در جبهه ها می کنند . **************مسئله ی مهمی به آن تکیه دارم، نظم، انضباط و رعایت حفظ سلسله در پادگان مراتب است. وقتی بنده نیستم و قائم مقام هم نیست، ستاد می شود جانشین. تمام کارها ، حوادث و تمام مسائلی که اتفاق می افتد را باید ستاد جواب بدهد. متاسفانه این چند روزی که نه بنده بودم و نه آقای من
X