میخواهم با عزیزانم با همسنگران شجاع و دلیرم با سربازان عزیز امام و با امت حزبا... وداع نمایم. حال به جایی رسیدهام که اشکهایم اجازه نوشتن را به من نمیدهند و قلمم را بر روی کاغذ میلرزانند و اینک این قلب من است که به روی کاغذ مینگارد انالله و انا علیه راجعون ـ همانا ما از خدا هستیم و به سوی خدا خواهیم رفت ـ اما ای عزیزانم چگونه رفتن مهم است ما را به سویش بکشانند یا خود بسویش بشتابیم اما من میگویم بهترین رفتن آن است که خدا خود ما را بخواند و بخواهد انتخابمان کند حال چگونه میشود که خدا خود ما را بخواند ای عزیزانم باید بگویم آنگاه او ما را میخواند که ما نیز او را از درون دل و جانمان بخوانیم و بخواهیم و صدایش بزنیم آنگاه خدا خود جام زرین شهادت را به دستانمان میدهد و میگوید بهترین پاداشی برای مؤمن جهادکننده چیزی جز شهادت نیست پس بنوشید که گوارایتان باد ـ خدا را فراموش نکنید که او آرامبخش دلهاست و یاری دهنده قلبهاست او را عبد باشید و بندگی او را به خانه آورید که از ما جز این انتظار نمیرود.