در دنیایی که ما در آن هستیم، فاصلهها را نه پول تعیین میکند و نه چاکرم، نوکرم های قلابی ِ چاپلوسان، و نه منم زدنهای اهل من.
دنیای ما دنیایی است که تا وقتی به سعیدش میگوییم که چرا پابرهنهای، اینجا جبهه است. جواب میشنوی کهای بابا ما کی کفش پوشیدهایم که حالا بخواهیم بپوشیم.
بسمه تعالی
در دنیایی که ما در آن هستیم، فاصلهها را نه پول تعیین میکند و نه چاکرم، نوکرم های قلابی ِ چاپلوسان، و نه منم زدنهای اهل من.
دنیای ما دنیایی است که تا وقتی به سعیدش میگوییم که چرا پابرهنهای، اینجا جبهه است. جواب میشنوی کهای بابا ما کی کفش پوشیدهایم که حالا بخواهیم بپوشیم.
و این دنیا، دنیایی است که در روز دهم مهرش، بچهها با دست خالی تانک های دشمن را بین کشتارگاه و راه آهن تکه پاره کردند، و بعد درحالی که دشمن پا به فرار بود، به جای تعقیب او، روی سنگفرش داغ خیابان و در هوای دم کرده مهرماه، با آبی که از زرهپوش دشمن به غنیمت گرفته بودند، وضو گرفته و به نماز ایستادند، زیرا که خورشید در وقت غروب بود. وقت برای جنگیدن بسیار اما برای نماز اندک و مگر نهاین که ما برای نماز می جنگیم؟
در یک لحظه در مقابل عصیان و سرکشی و شورش و در مقابل این یک طاعت و بندگی و سر بر سجده. چه شیرین است. در این دنیا بدن لخت سبزه سالی آن پسرک 17 ساله در میان هیاهوی مقاومت دشمن و هجوم بچههای شهر گویی فریاد می زند که ما از هر وابستگی رستهایم، می خواهیم پرواز کنیم، و مثل این است که آخرین بند بندگی این دنیای رزمندگانش زیر پیراهن و کفشی است که بر تن و بر پای آنها سنگینی میکند و چه بهتر که از آنها خلاصی جست و اگر بدون کفش و بدون لباس، سینه ستبر و پولادین را در میدان کارزار سپر آماج رگبار سنگین گلولههای دشمن قرار داد بهتر باشد، از این که دزفول در آن زیر زمین امن و محکم دستور مقاومت صادر کرد (1)، و در عین حال از نوشیدنی های گرم و در کردن قمپز غافل نبود، و بعد که می پرسی آقا چه کار کردهای؟ جواب میشنوی که ما زمین می دهیم زمان میگیریم.
انگار مال پدرش را می بخشد. حالا هی بروید فرانسه بخوانید آداب معاشرت پرنس ها و مادام های فرانسوی را. به چه درد می خورد این علمی که حاصلش یک آدمی باشد این چنین بی ابرو و بی آبرو؟(2)
ما از شهر بیرون آمدیم درحالی که بر تنمانجای ترکش خمپارهها و زخم سخت گلولههای خصم نقش بسته بود و آنها که سالم از دام دشمن رهیدند گرچه بر تنشان زخم نبود، اما دلشان از نیشتر سختی که فرود آمده بود سخت ریش ریش.
1- منظور “ابوالحسن بنی صدر” رئیس جمهوری فراری است.
2- اشاره به این که بنی صدر هنگام فرار از ایران با گریم و آرایش زنانه گریخت.