معرفی وبلاگ
این وبلاگ در راستای ارج نهادن به مقام والای شهدا و جانبازان 8 سال دفاع مقدس ، و همچنین تجدید پیمان با آرمان های گرانقدر رهبر انقلاب اسلامی فعالیت می نماید.
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1519110
تعداد نوشته ها : 3133
تعداد نظرات : 28
Rss
طراح قالب
GraphistThem241

قضیه قارنه چیست؟ روزگاری که حادثه قارنه اتفاق می‏افتد من اصولاً در پاوه بودم و از آن خبری نداشتم، بنابراین جریاناتی را که برای شما شرح می‏دهم نتیجه تحقیقاتی است که بعداً کمیته تحقیقات برای ما روشن کرد.قارنه دهی است کوچک بین نقده و جلدیان، روستایی کردنشین که حزب دمکرات و یا احزاب چپ در آن قدرت داشتند و نقده شهری است ترک‏نشین. در جلدیان و اشنویه و پیرانشهر پادگان‏ها و پاسگاه‏های ارتش و ژاندارمری وجود دارد، و عده‏ای از جوانمردان ترک ژاندارم‏ها و ارتشی‏ها برای رفتن به سر کار خود باید از راه نقده به جلدیان عبور کنند، و در این راه از روستای قارنه باید گذر نمایند. اما در مدت شش‏ماه عوامل مزدور همیشه و همیشه در اطراف قارنه کمین کرده‏اند و رهگذران را می‏گرفتند و می‏کشتند و غارت می‏کردند و سر می‏بریدند. حتی کار بجایی رسیده بود هنگامی که کسی می‏خواست از نقده به جلدیان برود، مجبور بود که در پناه یک تانک در جلو و یک تانک در عقب حرکت کند تا در اطراف قارنه مورد کمین قرار نگیرد. به مدت شش‏ماه این حمله‏ها و هجوم‏ها در اطراف قارنه علیه ترک‏ها و سربازان و ژاندارم‏ها در خط نقده به جلدیان صورت می‏گیرد. آخر بار هنگامی که هجده نفر از ترک‏های نقده از جلدیان برمی‏گشتند و به مرخصی می‏رفتند، در نزدیکی‏های قارنه بر آنها کمین می‏شود و هر هجده نفر را می‏کشند. آنها را می‏کشند و سر آنها را می‏برند و بدنشان را قطعه‏قطعه می‏کنند و در وسط جاده می‏اندازند. فقط یکی از آنها جان سالم بدر می‏برد، و خود را به نقده می‏رساند و از جنایتی که گذشته است مردم را اگاه می‏کند. زن و بچه کوچک و بزرگ از شهر نقده به طرف قتلگاه سرازیر می‏شوند هنگامی که برادران و شوهران و بستگان خود را قطعه‏قطعه می‏بینند تحریک می‏شوند، شیون و داد و فریاد بلند می‏شود. این داغدیدگان ترک عده‏ای به نقده می‏روند و عده‏ای به جلدیان و پیرانشهر،‌ و اقوام خود را خبر می‏کنند که چنین جنایتی درگرفته است. اطرافیان و کسان این کشته‏شدگان بی‏گناه جمع می‏شوند، و به قارنه حمله می‏کنند و سی‏وسه نفر را در قارنه می‏کشند، و بدین ترتیب انتقام می‏گیرند.
من می‏خواهم برای شما موضع خود را و موضع دولت را بگویم،‌ ما با کشتاری که در قارنه اتفاق افتاده است مخالفت می‏کنیم و کسانی را که به قارنه حمله کرده‏اند و مردم را کشتند مجرم می‏دانیم. اما در عین‏حال معتقدیم آن کسانی که هجده تفر ترک را مدتی قبل از این جنایت در بیرون شهر در وسط جاده کشتند، آنها هم مجرمند، آنها هم باید به محکمه سپرده شوند. ما معتقدیم که حادثة قارنه خودبخود بوجود نیامده است، قضیه‏ای است که مثل حلقات زنجیر یکی پس از دیگری بوجود آمده است، و اگر بخواهیم مجرمین قارنه را بگیریم و محاکمه کنیم باید همه مجرمین را بگیریم و به دست محکمه بسپاریم. حتی مجرمینی ر اکه به مهاباد حمله کردند (همچنانکه در اول سخن خود بیان کردم) بددون آنکه گلوله‏ای از طرف سربازان به سوی آنها شلیک شود، سربازان را و افسران را بی‏گناه کشتند. پادگان سنندج را محاصره کردند و عده‏ای را کشتند، پادگان بانه و سردشت را به آتش کشیدند و عده‏ای را کشتند. آن مجرمین نیز باید به دست قانون سپرده شوند. بنابراین ما معتقدیم که هر کسی که جنایت کرد بایستی محاکمه شود، اما مخالفین ما فقط به حادثه قارنه تکیه می‏کنند، یک قضیه مجزا و ایزوله از تمام قضایای دیگر. تمام جنایت‏های خود را فراموش می‏کنند،‌ می‏گویند در این قضیه چون ترک‏ها کردها را کشته‏اند، بنابراین مجرمین باید تنبیه شوند، اما تمام جنایت‏هایی را که خودشان در همان نقده انجام دادند، در مهاباد انجام دادند، چند ساعت قبل در همان محل هجده نفر را به خاک وخون کشیده‏اند، آنها را به حساب نمی‏آورند. ما معتقدیم که همه را یکجا باید به حساب آورد، نه فقط مردمی را که تهیج شده‏اند و برای انتقام خون عزیزان خود به قارنه حمله کرده‏اند و سی‏وسه نفر را به این‏چنین کشته‏اند. اما می‏بینید احزاب چپ با تبلیغات شیطانی خود همه را فراموش می‏کنند، ‌همه را به کنار می‏گذارند و فقط قارنه را درنظر می‏گیرند که باید مجرمین قارنه محاکمه شوند.
بلی! این است داستان قارنه.
مسلح کردن فئودال‏ها در کردستان
در همان روزها که من در پاوه و مریوان بودم شخصی بیانیه‏ای منتشر می‏کند و متذکر می‏شود که دکتر چمران و تیسمار ظهیرنژاد فرمانده لشگر ارومیه و سرهنگ شهبازی فرمانده ژاندارمری منطقه، فئودال‏های کرد را مسلح کرده‏اند و جنگ بین فئودال‏ و کشاورز را بوجود آورده‏اند، بنابراین جنگ‏های کردستان نتیجه مسلح کردن این فئودال‏هاست. این در روزگاری انتشار پیدا می‏کند که من در مریوان در محاصره بودم و کمونیست‏ها و چریک‏های فدایی‏خلق و پیکاری‏ها و ضدانقلابی‏ها این نامه را، این اعلامیه را می‏گیرند حدود چهارصدبار در روزنامه‏های مختلف تکرار می‏کنند و در و دیوار شهرها را با این اعلامیه‏ پر می‏کنند که مسئول جنگ‏ها و خونریزی‏های کردستان دکترچمران است، زیرا فئودال‏ها را مسلح کرده است. همچنین در یک مناظره تلویزیونی چریک‏های فدائی‏خلق عین این تهام را وارد کردند و در مقابل آنها جوابی قاطع و دندان‏شکن داده شد که لااقل یک نمونه بیاورید، یک نمونه نشان دهید که دکترچمران فئودالی را مسلح کرده باشد، آنگاه حق با شماست. آنها می‏دانند که نمی‏توانند نمونه‏ایی ارائه دهند. حتی دیده‏اید که چندین‏بار آنها را به مناظره دعوت کرده‏ایم که اگر حرفی دارید، مطلبی دارید، بیائید رودررو بیان کنید. اگر این استدلال متین و محکم و شکننده را می‏توانید جواب دهید، این گوی و این میدان، بفرمائید. اما می‏ترسند، فقط اعلامیه چاپ می‏کنند و بر در و دیوار خیابان‏ها می‏چسبانند که فلانی فئودالی را مسلح کرده است و نه فقط فئودال‏های کردستان را، حتی فئودال‏های گنبد را، بنابراین مسئول جنگ و خونریزی‏های گنبد هم بشمار می‏رود، درحالیکه من تاکنون به گنبد نرفته‏ام و آنجا را اصلاً ندیده‏ام و با مسائل آن ارتباطی نداشته‏ام.اما اصل مطلب: برای شما بگویم اولاً- شخصی که چنین اتهامی بر من وارد ساخته هیچگونه ارتباطی با امام امت نداشته و اما فرمودند که این مرد را نمی‏شناسم.
ثانیاً- اگر این اتهام به فرض‏محال صحیح باشد که جنگ‏های کردستان با ورود من به کردستان و مسلح کردن فئودال‏ها بوجود آمده باشد، چرا از ابتدای پیروی انقلاب جنگ و خونریزی در کردستان بوجود آمده است؟ درحالیکه من شش‏ماه بعد به کردستان رفتم. هنگامی جنگ و خونریزی در کردستان شروع شده است که من اصولاً در لبنان بودم، یعنی هنوز به ایران نیامده بودم. اگر ادعای آنها صحیح باشد باید جنگ و خونریزی‏ها شش‏ماه بعد با ورود من به کردستان شروع شود. درحالیکه هنگامی شروع می‏شود که بیش از چند روز از پیروزی انقلاب نگذشته و من در لبنان بودم و این نشان می‏دهد که اینان دروغ می‏گویند، باطل می‏گویند.
بعلاوه قاسملو خود بزرگترین فئودال منطقه است، خانواده او از بزرگترین فئودال‏های منطقه‏اند که خون مردم را به شیشه می‏کنند، چگونه این فئودال‏های معروف می‏خواهند علیه فئودال‏ها بجنگند. دقیقاً اینان علیه خلق مستضعف و فقط مسلمانان جنگیده‏اند و می‏جنگند.حرفی که در اعلامیه ذکر شده است اتهام بی‏جایی است که به عمل بی‏طرفانه ژاندارمری ارتباط پیدا می‏کند.ژاندارمری برای آنکه پاسگاه‏های خود را در مرز نگاهبانی کند عده‏ای به نام جوانمرد استخدام می‏نمود،‌ برای استخدام سعی می‏کرد که از اهل محل استخدام کند که با مردم محل نیز هماهنگی بیشتری داشته باشد. در میان این پاسگاهها که در کنار مرز قرار گرفته‏اند تعدادی از آ‌نها در منطقه عشایری هستند و بنابراین اجباراً برای آنکه ژاندارمری از آن منطقه جوانمرد استخدام کند مجبور است که از آن عشیره یا آن ایل کسانی را استخدام نماید. بنابرای از این ایل منگور یا ایل دیگری که در نزدیکی اشنویه زندگی می‏کنند کسانی را استخدام کرده است. از ایل منگور شاید 250 نفر جوانمرد استخدام کرده و به آنها اسلحه داده است تا از پاسگاه‏های منطقه خود حفاظت کنند. یعنی مثل ژاندارم در داخل پاسگاه‏ها نگهبانی بدهند و حفاظت نمایند، در اشنویه نیز حدود پنجاه نفر از ایل موجود در اشنویه استخدام کرده است که این عشایر مخالف حزب دمکرات هستند. تمام حملات و اتهامات درباره ایل منگور و اشنویه است که عدد آنها به حدود سیصدنفر می‏سرد، ولی همین ژاندارمری در نقاط دیگری که دمکرات‏ها بوده‏اند از دمکرات‏ها استخدام کرده است. حدود 700 نفر از کسانی را که بعنوان جوانمرد در پاسگاه‏های مختلف استخدام کرده و به آنها اسلحه داده است از حزب دمکرات بوده‏اند و حتی کارت عضویت حزب دمکرات را داشته‏اند و ژاندارمری می‏خواسته است بی‏نظری و بی‏طرفی خود را به همگان اثبات کند و نشان دهد که برای او همه علی‏السویه هستند و در هر کجا از جوانان همان منطقه استخدام خواهد کرد. گرچه این عمل اشتباه بود و این 700 نفری که از حزب دمکرات بودند و از ژاندارمری اسلحه گرفتند، اسلحه را دزدیدند و تحویل حزب دمکرات دادند، و این بزرگترین جنایتی بود که آنها مرتکب شدند. ولی به هرحال این قضیه مربوطه به ژاندارمری است و ماهیت موضوع چیز دیگری است و هیچ رابطه‏ای با شخص من ندارند.
 نگاهی گذرا به آنچه گذشت و نتیجه1
دشمنان ما در کردستان آتش جنگ را روشن ساختند، با تکیه به ایدئولوژی مادّیگری و ضدخدایی خود و با اتکا به نیروهای اهریمنی ابرقدرت‏های غرب و شرق سعی کردند که ایدئولوژی اسلام ما را به شکست بکشند. آنها انتظار داشتند و انتظار دارند که از نظر فکری و ایدئولوژی بر ما پیروزی یابند و در این راه به چیزهایی تکیه می‏کنند که انقلابیون ما به مراتب از آنها قوی‏تر و تواناترند و من در چند نکتة اساسی این اختلافات را برای شما بازگو می‏کنم تا بدانید که حق با کیست.
1- تکیه بر خلق‏ها و توده‏هـا
این توطئه‏گران برای اثبات حقانیت خود به مطالبی تکیه می‏کنند که اولین آنها بر خلق‏ها و توده‏ها و ملت‏هاست. همانطور که دیده‏اید و در تبلیغات آنها و نوشته‏های آنها و شب‏نامه‏هایشان به چشم می‏خورد همیشه می‏خواهند بگویند که ما طرفدار خلق‏ها و توده‏ها هستیم و دولت، دولت دیکتاتوری و فاشیستی و ظلم و زور است که می‏خواهد خلق‏ها و ملت‏ها و توده‏ها را منکوب کند. اما همانطور که می‏دانید در پاوه با فرمان تاریخی امام، هزاران نفر از ملت ما به حرکت درآمدند و خود را به سنندج و کرمانشاه{باختران} رساندند و نشان دادند که ملت طرفدار کیست. توده‏ها و خلق‏ها در کدام جهت حرکت می‏کنند که با حرکت خود اسطوره‏ خلق‏ها و ملت‏ها را که شعار همیشگی آنها بود بکلی از بین بردند.
2- تکیه بر مبارزه ضداستعماری
دوم تکیه بر مبارزه ضداستعماری است، همانطور که می‏دانید انقلابیون دنیا همیشه بر مبارزات ضداستعماری خویش تکیه می‏کنند. از فلسطین گذر کنید تا ویتنام، همه‏جا می‏بینید که آنها بر مبارزه ضداستعماری خود افتخار می‏کنند. اما در ایران مشاهده می‏کنید که این توطئه‏گران نوکران عراق‏اند، و عراق کثیف‏ترین و خبیث‏ترین دولتی است که درحال حاضر در روزگار ما در خاورمیانه وجود دارد. اینان نوکر چنین دولتی هستند و از چنین دولتی پول و اسلحه دریافت می‏کنند و در مقابل با انقلابی به مبارزه برخاسته‏اند که این انقلاب مبارزة ضداستعماری خویش را در سرتاسر دنیا به ثبوت رسانده است. بر هیچ‏کس پوشیده نیست که انقلاب مقدس ایران امریکا و دقیق‏تر، هر دو ابرقدرت را به لرزه درانداخته است، و امریکا را عاجز نموده است. رهبر بزرگ انقلاب ما دنیا را متحیر و مبهوت ساخته است. بنابراین از نظر مبارزه ضداستعماری نیز می‏بینید آنها خلع‏سلاح شده‏اند.
3- تکیه بر ایدئولـوژی
سوم تکیه بر ایدئولوژی است. عادتاً انقلابیون دنیا به ایدئولوژی تکیه می‏کنند، و متأسفم که بگویم بزرگترین سازمان‏دهی انقلابی دنیا در گذشته مارکسیست‏ها بوده‏اند که بر ایدئولوژی خویش تکیه می‏کردند، به آن افتخار کرده و برای پیاده کردن آن مجاهدت‏ها نموده‏اند. اما می‏بینیم که ایدئولوژی این توطئه‏گران که عده‏ای بر مارکسیسم تکیه می‏کنند و عده‏ای دیگر بر قومیت، در عصر ما نیز ارتجاعی به حساب می‏آید و در مقابل ایدئولوژی نجات‏بخش اسلام بسیار کوچک و ناچیز است. این دوران و قرنی است که مکتب راستین و انقلابی اسلام اصالت و ارزش و برتری خود را بر ایدئولوژی منحط آنها اثبات کرده است و دنیا نیز این حقیقت را کم‏کم می‏پذیرد.
4- تکیه بر عدل و انسانیت
چهارم تکیه بر عدل و انسانیت و مبارزه با ظلم و ستم است، همانطور که می‏دانید عادتاً انقلابیون دنیا سعی می‏کنند که از عدل و عدالت طرفداری کنند و با ظلم و ستم درآویزند. ولی می‏بینید اینان کسانی هستند که به زور و تهدید می‏خواهند منطقه را زیر سیطره خویش درآورند. افکار شیطانی خود را به قدرت سلاح بر آنها تحمیل کنند. آنگاه در مقابل می‏بینید که انقلاب ما با چه انسانیتی با آنها رفتار کرده و می‏کند، چگونه جهادسازندگی و جوانان و مهندسین و پزشکان را به آن حوالی می‏فرستند تا برای آنها کارهای عمرانی به راه اندازد. ولی باز می‏بینید که چگونه آنان جوانان بی‏گناه را به خاک و خون می‏کشند یا به زندان می‏اندازند و چه جنایاتی مرتکب می‏شوند.
5- تکیه بر ملت و وطن‏پرستـی
بیشتر انقلابیون دنیا به خاطر آزاد کردن سرزمین خویش از یوغ استعمار و دشمن خارجی دست به مبارزه می‏زنند، که در سراسر مبارزات انقلابی دنیا این حقیقت بارز به چشم می‏خورد. اما در مورد ایران و کردستان می‏بینید که اینان تجزیه‏طلبند، و به عناوین مختلفه تحت شعارهای گوناگون از خودمختاری و استقلال و تجزیه برخلاف این حقیقت بارز قدم برمی‏دارند، و این پاسداران ما و سربازان ما هستند که برای تمامیت ارضی و استقلال ایران مبارزه می‏کنند، و همیشه طرفدار وحدت و یکپارچگی وطن بوده‏اند، این جنگ‏افروزان برنامه‏ای را پیاده می‏کنند که کیسینجر و مستشرقین و همپالگی‏های شرقی آنها مدت‏ها قبل برای تجزیه و تقسیم این منطقه پیشنهاد داده‏اند.
6- تکیه بر سلاح علیه دشمن
انقلابیون عادتاً اسلحه به دست می‏گیرند تا دشمن خارجی را از وطن خود برانند، اما در این مورد می‏بینیم اینان از عراق، از خبیث‏ترین دشمن ایران اسلحه می‏گیرند تا دولت مرکزی خود را سرکوب کنند، تا انقلاب اسلامی ما را بکوبند، تا یک‏چنین دشمن تبهکاری را شادکام نمایند.
7- تکیه بر فداکاری و شهادت
هفتم اصل تکیه بر فداکاری و شهادت است. عادتاً انقلابیون دنیا به شهادت و فداکاری تکیه می‏کنند و اسلحه آنها شهادت است، و همه‏جا می‏بینید که انتحاریون از خانه و کاشانة خود به سوی دشمن گسیل می‏شوند و جان خویش را سپربلا می‏کنند تا دشمن را به زانو درآورند. در مورد این اصل می‏بینید که این پاسداران و سربازان ما هستنند که به حربه شهادت مسلح شده‏اند، اینان هستنند که فداکاری می‏کنند، اینان هستند که به استقبال شهادت می‏روند و آنها از مقابل اینان می‏گریزند. زیرا که یک‏چنین فداکاری و آمادگی شهادت را در خود نمی‏یابند.
وای بر وقتی که پاسداری در مقابل آنها قرار گرفته باشد، آنجا می‏دانند که این پاسدار تا آخرین قطره خون خویش می‏جنگد و تسلیم آنها نمی‏شود و آنجاست که می‏بینید حساسیتی شدید علیه پاسداران بوجود می‏آید. چون اینان می‏روند و کوه را از سر راه خویش برمی‏دارند. در جنگ‏های گذشته‏ای که در چندماه گذشته در کردستان بوقوع پیوست و در عرض 10 روز سرتاسر کردستان به تصرف ما درآمد، زیربنای آن فرمان امام و فداکاری و استقبال شهادتی بود که از طرف سربازان و پاسداران بوقوع می‏پیوست. هنگامی که گروهی از سربازان و پاسداران به پیش می‏تاختند آنها می‏دانستند که اینان از مرگ نمی‏هراسند و به استقبال شهادت آمده‏اند و بنابراین هیچ‏چیز راه آنها را سد نخواهد کرد، بنابراین می‏دیدیم با وجود نیروهای زیاد خود از مقابل این گروه می‏گریختند و میدان را خالی می‏کردند.
8- تکیه به رهبری
هشتم تکیه به رهبری است. هنگامی که به انقلاب‏های بزرگ دنیا توجه می‏کنید می‏بینید از نعمت رهبری بزرگ بهره‏مندند. از انقلاب فلسطین شروع می‏کنیم که یاسرعرفات رهبری آن را به عهده داشت. اگر کوبا را در نظر بگیریم کاسترو و چه گوارا فرماندهان و رهبران بزرگ آن به حساب می‏آمدند. در ویتنام هوشی مین، پیرمردی که انقلاب آنجا را رهبری کرد. و یا در روسیه شوروی لنین رهبر مدبرآن بود و در چین که مائوتسه‏تونگ رهبر بزرگ آنبود که چنین انقلاب بزرگی را رهبری کرده است. آنگاه به انقلاب ایران می‏رسیم، انقلاب ایران و رهبر بی‏نظیر آن امام‏خمینی، رهبری که در دنیا بی‏سابقه است، رهبری که اگر تمام رهبران دیگر دنیا را جمع کنید به اندازه یک موی سر این مرد هم نمی‏شوند. این است رهبری انقلاب ایران.
آنگاه به کردستان بروید و رهبران آنها را درنظر بگیرید که بهترینشان «ضدالدین‏یزیدی» است! آدمی است که ساواکی است و اوراق ساواکی بودنش را دانشجویان در تهران و شهرستان‏ها پخش کرده‏اند. کسی که به دنبال پول می‏رود و خود را به ثمن‏بخس می‏فروشد و آلت‏دست بیگانگان می‏شود.
چه مقارنه‏ای بین این رهبر و آن رهبر!! که جای مقارنه نیست.
اینها اصولی است که انقلابیون دنیا بر آن تکیه می‏کنند و خود را انقلابی به حساب می‏آورند، ولی هنگامی که به کردستان رجوع می‏کنید واین عوامل و این پارامترها را درنظر می‏آورید در قیاس با انقلاب ایران صفر است، ناچیز است و اگر کسانی هستند که در گوشه و کنار دنیا می‏خواهند به آنها رنگ انقلابی بدهند سخت دراشتباهند. در یک‏طرف انقلابی عظیم که ابرقدرت‏ها را به لرزه درانداخته است، انقلابی که امریکا را به زانو درآورده است، انقلابی که در سرتاسر خاورمیانه موجی علیه امپریالیزم امریکا ایجاد کرده است، و از طرفی دیگر کسانی ه بازیچه دست عراق و امریکا و سایر دولت‏های بیگانه‏اند، کسانی که برنامه‏های استعمار و صهیونیزم را پیاده می‏کنند. این کجا و آن کجا! به راستی اگر کسی بخواهد مقارنه و مقایسه‏ای بعمل بیاورد جای شرم و ننگ خواهد بود. راستی کیست که جای پای صهیونیسم و امپریالیزم را در کردستان پیدا کنند؟ مگر ممکن است که استعمارگران این همه شکست و سرشکستگی را تحمل کنند؟ مگر ممکن است که به سادگی همة منافع و مصالح خویش را از دست بدهند، و از توطئه دست بردارند؟ کیست که نفهمد که اغتشاش‏های کردستان فقط به نفع صهیونیست‏ها و امپریالیست‏ها است؟ کیست که نفهمد همة این توطئه‏ها برای اسقاط نظام انقلابی ایران بوجود آمده است؟ کیست که نداند که این احزاب چپ‏نما آلت‏دست استعمارگرانند؟ هنگامیکه در مقابل این حقیقت تلخ قرار می‏گیریم که عده‏ای شعبده‏باز و آلت‏دست بیگانه می‏خواهند بر کردستان سیطره پیدا کند و دست به اعمالی می‏زنند که هر انسان منصفی را از شدت ناراحتی به لرزه درمی‏اندازد.
نتیجـه
تبلیغات دشمن فریاد می‏زند که ارتش طاغوتی است، دولت فاشیستی است و ارتش آمده است که برادران کرد را به خاک و خون بیاندازد. اما می‏خواهم به یک حقیقت تاریخی توجه کنید. و آن این که مدت شش‏ماه ارتش در کردستان حضور نداشت، مدت شش‏ماه ارتش از پادگان‏هایش بیرون نیامده و اصولاً سپاه پاسدارانی در منطقه نبود و این آنها بودند که به شهرها و ده‏ها و پاسگاه‏ها و پلیس و ژاندارمری و پادگان‏ها حمله بردند. آنها بودند که مسلحانه به پادگان مهاباد حمله بردند، و اسلحه‏های سبک و سنگینش را دزدیدند. از داخل پادگان مهاباد حتی یک گلوله به سمت آنها شلیک نشد، اما آنها افسرانش را کشتند، و هجده تانک را به سرقت بردند، و توپ‏های سنگین زیادی را نیز به همراه خویش بردند. در جریان نقده می‏بینید بیش از ده‏هزار مسلح گردآورده‏اند و تظاهرات مسلحانه به راه انداخته‏اند و تمام اینها در غیاب ارتش بود. اگر کسانی سوء‏نیت ندارند، در محیطی که ارتش و سپاهی وجود ندارد، چه دلیلی دارد که مسلح شوند و اسلحه خویش را علیه برادران دیگر به کار اندازند. عده‏ای می‏گویند اینان علیه پاسداران حساسیت دارند و پیشنهاد می‏کنند که پاسداران کرد محلی شئون شهرها را بدست بگیرند، اما توجه شما را به مریوان جلب می‏کنم. در مریوان فقط 25 پاسدار محلی وجود داشت و هیچ پاسدار دیگری در آنجا حضور نداشت. ولی آنها حتی نتوانستند وجود بیست‏وپنج پاسدار مؤمن کرد را هم تحمل کنند! شهر را محاصره کردند و بیست‏وپنج پاسدار کرد را قتل‏عام نمودند تا مؤمنی به انقلاب اسلامی ایران در منطقه آنها باقی نماند. شاید بدانید که در شهرهای مختلف کردستان مکاتب قرآن و انجمن‏های اسلامی وجود دارد که اینان غیرمسلح‏اند، و کار ایشان کار فکری و عقیدتی است، مکاتب قرآن کارشان فقط تفسیر قرآن است، اما اینان به تمام مکاتب قرآن و انجمن‏های اسلامی حمله بردند و سازمان‏های آنها را درهم شکستند و مراکز آنها را به آتش کشیدند، و احیاناً اگر کسی را در مرکز یافتند به خاک و خون کشاندند. باز می‏بینید پاوه را نیز چنین کردند، در پاوه درست است که 60نفر پاسدار تهرانی حضور داشتند. ولی 250 نفر پاسدار کرد محلی از شهر پاوه حفاظت می‏کرد، هزاران نفر از این توطئه‏گران پاوه را محاصره کردند و می‏خواستند که آنها را قتل‏عام نمایند. این سؤال مطرح می‏ِود در آنجا که دولت و ارتش وجود نداشت و کسی جلوی تبلیغات ایدئولوژیکی آنها را نگرفته بود، پس چرا حمله کردند؟ چون نمی‏خواستند هیچ‏کس، چه کرد محلی و چه مسلمان غیرکرد، در این مناطق آزادانه عقیده خود را انتخاب کند و از انقلاب اسلامی ایران دفاع نماید. و چون منطق و فسلفه و ایدئولوژی آنها در مقابل اسلام و انقلاب اسلامی بسیاربسیار ضعیف‏تر بود دست به سلاح بردند. زدند و کشتند و غارت کردند و بردند و در پایان فریاد برآوردند که ارتش طاغوتی ما را کشت، ما را قتل‏عام نمود، زهی بی‏انصافی!
وقتی که در مقابل حمله برق‏آسای ما نتوانسته تاب مقاومت بیاورند، تقاضای مذاکره کردند و دولت پذیرفت. ارتش دستور داد که سربازان دفاع تحرکی نداشته باشند، حتی به شهرها وارد نشوند، تا حسن‏نیّت خویش را نشان دهد. اما می‏بینید فوراً هنگامی که دولت چنین فرمانی را صادر می‏کند آنها در مدخل شهر بانه بیش از سی‏وپنج نفر از افسران و سربازان را به خاک و خون می‏کشند، هنگامی که سربازان به خود اجازه نمی‏دهند که به سوی مردم و به سوی شهر تیراندازی کنند، آنها بی‏رحمانه عدة زیادی را قتل‏عام می‏نمایند. همه‏روزه می‏بینید که در سنندج و مریوان و سقز و بانه و بوکان و شهرهای دیگر عده‏ای را می‏گیرند، به زندان می‏اندازند، به محکمه می‏کشند و اعدام می‏کنند. این است نمونه‏های تلخی که اینان از این مذاکرات سوء‏استفاده کرده‏اند و می‏خواهند که سیطره نظامی خود را بر مردم شهرها تحمیل کنند. اما همانطور که گفتم برنامه دولت این است که سیطره اسلحه از شهرهای کردستان برافتد، باید مردم کرد قادر باشند که آزادانه عقاید خویش را بیان کنند، و هیچ‏کس امنیت و سلامت آنها را به خطر نیاندازد. و به شما اطمینان می‏دهم آنجا که دولت و ارتش و سپاه اراده کند و تصمیم بگیرد هرکجا و در هر شهری نیروی آنها را در مدت بسیار کمی متلاشی خواهد کرد، و دوباره درس گذشته را که برای آنها عبرتی بود تکرار خواهد نمود. اما انقلاب ما می‏خواهد رسالت اسلامی ما را ارائه دهد، و رسالت اسلامی ما با صلح، با محبت و با برادری آغشته است.همانطور که می‏دانید انقلاب اسلامی ما بدون سلاح پیروز شد، بزرگترین ارتش‏های دنیا را بدون سلاح به زانو درآورد، رمز پیروزی انقلاب ما ایمان و فداکاری بود، به استقبال شهادت رفتن بود، و انقلاب ما می‏خواهد این رسالت مقدس را با همان اسلوب پیاده کند. آنها هستند که جنگ و خونریزی را بر ما تحمیل می‏کنند، همانطور که گفتم اگر نیروهای انقلاب اراده کنند در هر لحظه قادر خواهند بود که نیروی دشمن را متلاشی کنند، اما هدف دولت و برنامه ارتش جنگ و خونریزی نیست، مگر آنکه جنگ را دشمنان و توطئه‏گران بر ما تحمیل کرده باشند.ولی به شما و به همة ملت ایران تأکید می‏کنم که اگر تمامیّت ارضی ما و استقلال کشور مادر خطر افتد، تا آخرین قطره خون خویش می‏جنگیم و توطئه‏گران را یا نابود کرده و یا به خارج مرزها می‏رانیم، و به شما اطمینان می‏دهم که هر لحظه که زمان اقتضا کند چنین برنامه‏ای را پیاده خواهیم کرد، همچنانکه برای یکبار عملاً به همه دنیا و همه توطئه‏گران نشان دادیم که انقلاب اسلامی ما چنین قدرتی را دارد.

نیایـش
خدایا به شکرانه این پیروزی بزرگ{پیروزی انقلاب اسلامی} خوش دارم که هدیه‏ای تقدیم کنم، اما چیزی جز جان ندارم.از بهترین جوانان، حیات و هستی خویش را تقدیم کردند، عده‏ای اموال خود را، عده‏ای کار و مصالح و منافع خود را.من از شدت سرور می‏سوزم، می‏لرزم، شرم‏زده‏ام، و نمی‏دانم ترا چگونه شکر کنم می‏خواهم همه‏چیز خود را بدهم می‏خواهم خود را قربانی کنم، با کمال اخلاص آنچه دارم تقدیمن می‏کنم مالی ندارم، ملکی ندارم، درویشم، بی‏چیزم، فقط قلبی سوزان دارم که آن را تقدیم کرده‏ام و جانم ناچیزتر از آن است که برای تقدیم آن بخواهم منتّی بگذارم- جانم که چیزی نیست.
خدای من آمده‏ام، با همه وجودم با قلبم و روحم، آمده‏ام که خود را قربانی راه تو کنم، آمده‏ام تا همه حیات و هستی خود را به شکرانه این پیروزی بزرگ تقدیم تو کنم.
من چیزی از تو نمی‏خواهم، من سرباز گمنامم، من درویشی سر و پا برهنه‏ام، و هنگامیکه چشم از جهان فرو می‏بندم می‏خواهم هیچ‏چیز نداشته باشم، می‏خواهم تلاشم فقط به خاطر خدا باشد، می‏خواهم از هر شائبه خودخواهی و خودبینی به دور باشم، می‏خواهم بسوزم تا راه را روشن کنم، می‏خواهم رسالت بزرگ اسلامی تحقق بپذیرد، و این تحقق بزرگترین پاداشی است که مرا خوشحال می‏کند، راستی که چه پاداشی بزرگتر از پیروزی محمدی(ص)، از گسترش عدل و عدالت، از سیطره انسانیت، از نفوذ حق و عدالت بر همه انسان‏ها است. خدایا به ما رحمت کردی و بزرگترین پیروزی‏ها را نصیب ما نمودی. ضعیف بودیم، متشتّت بودیم، از دشمن می‏ترسیدیم، در مقابل ابرقدرت‏ها به خود می‏لرزیدیم، اما تو از خدای بزرگ، بزرگترین ارتش‏ها را همچون برق در برابر آفتاب تموز آب کردی، بزرگترین طاغوت‏ها را معجزه‏آسا بر زمین کشاندی، همه گره‏های لاینحل را باز کردی، همه مشکلات راساده نمودی و حق را بر باطل پیروز کردی.
ای خدای بزرگ، برای آنکه انسان‏های پاک را تشویق کنی و برای آنکه ایمان به غیب را عملاً نشان دهی، برای آنکه ارزش و قدرت روح را به همه جهانیان بنمایانی، معجزه‏ها کردی، و هر کجا که دشمن قدم گذاشت، باطلاق کردی تا پایشان به گل فرو رفت، و هر قدمی که بر برداشتیم با آنکه همه آنرا خطا می‏پنداشتند تو پیروزی نصیب ما کردی، تو همه مغزها و حساب‏ها را از کار انداختی، و راهی مستقیم و سریع و روشن در برابر مردم ما باز کردی.
خدایا ما را از گرداب خودخواهی و از گردباد مصلحت‏طلبی و از طوفان‏های هوی‏وهوس نجات ده و به ما قدرت ایثار عطا کن و بگذار که لذت ایثار همه وجود ما را سیراب کند.
پروردگارا، ما را به قدرت ایمان و فداکاری توانا گردان و آن چنان قلب و روح ما را تسخیر کن که فقط به تو توکل کنیم و در برابر هیچ‏کس به خاک نیافتیم.
پروردگارا قلب ما را از عشق بسوزان، لبریز کن تاسوزش گلوله را در کام ما شیرین گرداند.
پروردگارا آن‏چنان ما را از دنیا و مافی‏ها بی‏نیاز کن که در قربانگاه عشق تو همچون ابراهیم مشتاقانه حاضر شویم، تا اسماعیل وجود خود را در راه هدف مقدست قربانی کنیم.
پروردگارا همراه با عشق سوزان به ما صبر و تدبیر ده تا ناملایمات طریق را با گشاده‏رویی تحمل کنیم، و عجله ما در راه شهادت باعث کدورت خاطری نگردد.
پروردگارا آنچنان ما را جذب کن که جز تو به تو نیاندیشیم و جز تو را نخواهیم، و جز تو به سوی کسی نرویم، و همه خودخواهی‏ها و خودبینی‏ها را در مذبحه بارگاه تو قربانی کنیم.
پروردگارا تو بما عنایت کردی و پاسداری از این انقلاب مقدس را به عهده ما نهادی بما فرصت‏ده که تا آخرین قطره خون خود از این انقلاب مقدس پاسداری کنیم.
پروردگارا تو بر ملت رحمت کردی و چنین انقلاب مقدسی را بما ارزانی داشتی، تو ما را شایستة پاسبانی این نعمت کن. پروردگارا تو پرچم پرافتخار اسلام را به دست ما به اهتزاز درآوردی، ما را هدایت کن که علی‏وار این رسالت مقدس را پیاده کنیم و حسین‏صفت در راهش جان‏بازی نمائیم.
پروردگارا بما آگاهی‏ده تا فریب دغل‏بازان و منافقین و تفرقه‏اندازان را نخوریم و اخلاق اسلامی و صوق و اخلاص انقلابی و وحدت مکتبی خود را حفظ کنیم.
پروردگارا پرچم پرافتخار انقلاب اسلامی ایران را بر فرق جهان به اهتزاز درآور و محرومین و مستضعفین دنیا را از زیر سیطره ظلم و ستم نجات بده.
پروردگارا ظلم و ستم را به دست توانای جان‏بازان راه حق برانداز، و ظهور امام عصر(عج) را نزدیک گردان تا عدل و عدالت برای همیشه در جهان گسترده شود.
پروردگارا کشور ما را از گرداب این توطئه‏ها نجات‏ده و دشمنان انقلاب ما را رسوا و نابود گردان.
پروردگارا رهبر عالیقدر ایران را سلامت بدار و به او عمر طولانی و سلامتی کامل ارزانی‏دار.
آمین.
والسلام علیکم و رحمه‏ا.. و برکاته
 
 
پاوه
علت آشوب کردستان

شروع توطئه

برنامه دشمن

سِطره احزاب چپ بر کردستان

هدفها

توطئه سنندج

توطئه نقده

تصفِه آزادمردان     
آذربایجان غربی

توطئه مریوان

پاوه انفجار بزرگ    
پیش بینی فاجعه از طرف حزب دموکرات

انفجار چگونه آغاز شد

شروع توطئه

خانه پاسداران پاوه

سقوط هلیکوپتر-مصیبت بزرگ

روزهای مصیبت بار

سرنوشت انقلاب در خطر سقوط

پاوه-نقطه عطفی در انقلاب

شب هولناک-شب قدر

مقاومت پاسگاه

خانه پاسدارن در پاوه

فرمان تاریخی امام

ملت به پا می خیزد

پاوه-رستاخیز انقلاب

شروع حرکت انقلابی

ملت شریف و قهرمان ایران

شب نور

آزاد سازی نوسود

ادامه پیروزی ها

نیایش در کشاکش نبرد

ادعاهای گزاف

تاکتیک جنگهای ما در کردستان

فرار دشمن

آزادی سردشت

بازگشت ارتش به پادگان ها

حرکت مجدد

فاشر تبلیغاتی و تهدید نظامیان مبارز

سخنی با سربازان خود

تقاضای مذاکره

استمرار جنایت در حین مذاکره

در سالگرد رستاخیز پاوه

در پاوه    
قسم نامه

 



پیرامون خودمختاری در کردستان

بارها در جلسات متعددی، چنر نفر صحبت از خودمختاری و تعیین سرنوشت توسط خودشان می‏کردند. به آنها گفتم که اگر این اکراد به ایران و به اسلام و به انقلاب ما معتقد باشند، نه فقط کردستان را بلکه همه ایران را به آنها می‏سپریم. چرا که باید فقط روی کردستان تکیه کنند، آنها حق دارند و ما حاضریم که همه وطن را در اختیار آنها قرار دهیم، تا سرنوشت همه ملت را معین کنند، و در اداره امور همه نقاط شریک باشند. ولی اگر عده‏ای وابسته وابسته به سیاست‏های خارجی، ضدانقلاب، ضداسلام، ضدایران بخواهند حتی یک‏ذره امتیاز بدست آورند بشدت مخالفت خواهیم کرد. موافقت و مخالفت ما براساس قومیت نیست بلکه براساس ایدئولوژی و اعتقاد افرادی است که شعاری را مطرح می‏کنند،‌ مگر چریک‏فدایی‏خلق در تهران هنگامی که شعاری را مطرح می‏کند، به علت اینکه فارسی است شعار او را می‏پذیریم؟
حتی چریک‏فدایی‏خلق هم در تهران، که فارس است، شعاری را مطرح می‏کند ما نمی‏پذیریم و پذیرش و عدم پذیرش مربوط به کرد و ترک و فارس نیست، بلکه مربوط به اعتقاد آنها به انقلاب و رهبری و استقلال کشور و ایدئولوژی اسلامی است و چقدر منحرف و پرت‏اند کسانیکه فکر می‏کنند مشکل ما در کردستان یا نقاط دیگر، مشکل قومی است!عصر ما، عصر قومیت نیست، بلکه عصر ایدئولوژی است و خط مکتبی ما اساساً به همه قومیت‏ها به یک دیده نگاه می‏کند، ‌فرقی بین کرد و فارس و ترک قائل نیست، اما مسئله ایدئولوژی بشدت مطرح است، کسی که ضداسلام و ضدانقلاب اسلامی است، و یا وابسته به کشورهای خارجی است به هیچ‏وجه نباید آزادی داشته باشد، و نباید به او اختیاری داد، زیرا او دشمن این ایدئولوژی و استقلال کشور است و هر نوع امتیازی برای او برخلاف مصلحت مردم و استقلال این آب و خاک است،‌ چه فارس باشد، و چه کرد، چه ترک! امروز عده‏ای ضدانقلابی و ضداسلامی و ضدایران خود را تحت شعار قومیت و مظلومیت مخفی می‏کنند تا این شعارهای احساسی را با زیرکی تمام وسیله‏ای برای اجرای برنامه‏های شوم و خطرناک خود نمایند، و مردم نباید فریب آنها را بخورند.در چنین شرایطی، که مسئله مرگ و زندگی مطرح است، مسئله انقلاب و آزادی ایران در مقابل طاغوت‏ها و ابرقدرت‏ها اساسی است، عده‏ای دایه مهربان‏تر از مادر برای ملیّت کرد و حقوق از دست‏رفته کرد و ستم‏های ملی که بر آنها رفته است داد سخن می‏دهند و توطئه می‏کنند و آتش برمی‏افروزند، بی‏رحمانه بر بدن مجروح انقلاب ایران دشنه می‏زنند، و از این بدن خسته و کوفته حقوق و امتیازات می‏خواهند!این بدن خسته و مجروح هنوز بر پای خود قادر به ایستادن نیست، آنها می‏خواهند که نتیجه فقر و ستم ملی قرن‏های گذشته را فوراً جبران کنند! می‏بینید که استعمار خارجی با چه ضربات مهلکی بر پیکر انقلاب اسلامی ما می‏تازد، در چنین هنگامی آنها هم دم از حقوق ملی و مسائلی می‏زنند که ایجاد شکّ و تردید در اصالت خواستشان می‏نماید.انقلاب ایران، با جنگ همه طبقات، همه نیروها، کوچک و بزرگ، زن و مرد، بوجود آمده و پیروز شده است.هم‏اکنون نیز ابرقدرت‏ها در مقابل انقلاب ایران به شدت موضع‏گیری کرده‏اند و همه مردم ما، کارگر، صاحب کار، دهقان، ملاک، سرباز و پاسدار، زن و مرد، همه به خاطر نجات خود از طاغوت‏ها مبارزه می‏کنند، حیات همه در خطر است، سرنوشت همه دستخوش گرداب‏هاست، و بکلی بی‏معنی است که کسی انقلاب را بکوبد به بهانه‏های موهوم که طبقاتی محروم شده‏اند و امتیازاتی کسب نکرده‏اند!تصور کنید! چقدر جای تأسف است که تئوری‏های موهوم سبب شود گروهی بیاید و انقلاب ایران را تکفیر کند و رهبران آن را بکوید، همه افتخارات این انقلاب معجزه‏آسا را زیر پا بگذارد. تصور کنید چقدر مسخره است که چریک‏های فدایی‏خلق از اصفهان و شیراز و مشهد می‏آیند و کردهای مسلمان محلی مریوان و پاوه را می‏کشند، آنگاه شعار می‏دهند که بر ملیّت کرد ستم شده است، و کرد باید بجنبد و ستم فارس‏ها را… از ملت کرد کوتاه کند!تصور کنید که چقدر مسخره است که کردهای مسلمان مریوان و پاوه حق حیات در کردستان ندارند و باید کشته شوند ولی چریک‏های فدایی‏خلق از مشهد و شیراز و اصفهان و تهران دارای سلطه و قدرت در کردستانند!تصور کنید که صدام‏حسین، دست‏نشانده امپریالیسم و صهیونیسم مورد اعتماد و محبت آنها قرار بگیرد، و امام‏خمینی، رهبر پاک و فداکار و بی‏نظیر تاریخ مورد اتهام و هجوم آنها قرار گیرد.
تصور کنید! اگر نظریات مجهول و پوچ سبب شود که گروهی بیاید و مشکلات کردستان را نتیجه جنگ طبقاتی بین فئودال‏ها و کشاورزها بداند و توطئه‏های امپریالیستی اسرائیل و عراق و ابرقدرت‏‏ها را ندیده بگیرد! و سیل اسلحه و پولی را که از عراق به سوی کردستان جاری است نبیند، آنگاه با سرسختی اصرار داشته باشد که فلان و بهمان فئودال‏ها را مسلح کرده‏اند و جنگ کردستان را بوجود آورده‏اند!تصور کنید! چقدر مسخره است، که چریک فدایی‏خلق که معتقد به اسلام و انقلاب نیست و امام‏خمینی را می‏کوبد، بیاید و برای نظام اسلامی مصلحت‏اندیشی کند و راه راست نشان دهد و انتظار داشته باشد که ملت مسلمان ایران حرف‏های آنها را بپذیرند!تصور کنید که مزدوران عراقی در کردستان آزادانه بروند و بیایند، اما یک ایرانی برای ورود به منطقه احتیاج به پاسپورت (اجازه عبور) داشته باشد! ارتش و پاسدار ایرانی نتواند داخل بشود! اما برای جاسوس‏های اسرائیل و عراق… آزاد باشد.اگر برای قومیت و آزادی کردها می‏چنگید چرا کردها را تهدید می‏کنید! چرا کردی را که با دولت اسلامی هم‏آهنگی می‏کند اعدام می‏کنید؟ اگر از پشتیبانی کرد برخوردار بودید که احتیاج به ترور و اعدام بی‏گناهان کرد نداشتید. شما مجرمید. شما جنایت‏کارید که با زور و ترور و اعدام می‏خواهید سیطره شیطانی یک حزب دست‏نشانده را بر مردم کرد تحمیل کنید. شما مردم را آزاد بگذارید تا فریاد مرگ بر اجنبی‏پرستان را از حلقوم کرد بشنوید. شما سلطه اسلحه را بردارید تا ببینید که مردم مؤمن کرد چگونه با همه وجود خود از انقلاب اسلامی ایران دفاع خواهند کرد.
 
 

بسم‏الله الرحمن الرحیم
ملتی انقلاب کرده است، زنجیرهای 2500 ساله را از دست و پای خود پاره نموده است، علیه بزرگترین ابرقدرت‏ها قیام کرده و در کشاکش سخت‏ترین نبردهای تاریخ با مرگ دست و پنجه نرم می‏کند.
این انقلاب بزرگ و تاریخی را ابرمردی رهبری می‏نماید که در تاریخ بی‏نظیر است، ایمان و پاکی و تقوی و فداکاری و پایداری او را نظیری نیست، و اگر همه رهبران انقلابی دنیا را سرهم بگذارند از یک موی رهبر عالیقدر انقلاب ما کمتر است. این انقلاب صورت گرفته است که ریشه‏های استثمار و استبداد و استعمار را بسوزاند، عدالت اجتماعی را تأمین کند، فقر و جهل و ظلم و فساد را از بین ببرد، ستم‏ها و محرومیت‏ها و ناراحتی‏ها و بی‏عدالتی‏ها را که قرن‏ها بر این کشور سیطره داشته است نابود کند.
ما انقلاب کردیم تا بعد از قرن‏ها ذلّت و خواری استقلاب واقعی خود را بدست آوریم. کشور عزیز ما ایران زیر سیطره اجانب قرار داشت، امریکا و اسرائیل سرنوشت مردم ما را بدست داشتند. یک عده از زالوهای اجتماع خون مردم محروم و مستضعف ما را می‏مکیدند. آزادگان و ا حرار در زندان‏ها و سیاه‏چال‏ها شکنجه می‏شدند و شریف‏ترین آنها به چوبه دار آویخته می‏شدند، اشرار و بی‏مایگان حکومت می‏کردند، زور و دیکتاتوری همه نفس‏ها را خفه کرده بود، همه قلم‏ها را شکسته بود، همه ساق‏ها را قلم کرده بود.
ثروت‏ها را به یغما می‏بردند، منابع ما را غارت می‏کرند، فرهنگ ملی ما را، اخلاق ما را، دین ما را می‏کوبیدند تا معیارها و اخلاق فاسد و فرهنگ استعماری را جایگزین کنند.
می‏خواستند ملتی برده و اسیر بوجود آورند که حتی نفس کشیدنش تحت ارادة استعمارگران باشد، آنچنان اقتصاد ما را به سقوط کشانده بودند، زراعت ما را نابود و صنعت ما را تباه کرده بودند که این ملت بدون پول نفت یک روز هم نتواند دوام بیاورد.
ارتش چماقی در دست دیکتاتوری بود که بخاطر حفظ مصلح استعمارگران ملت ما را بکوید نفس‏ها را خفه کند.
اما ملت ما به رهبری مرجع عالیقدر حضرت امام‏خمینی قیام کرد، سال‏ها مبارزه کرد، ده‏ها هزار کشته داد، تا بالاخره طاغوت را به زیر کشید، نظام دیکتاتوری را واژگون کرد، دست‏قدرت‏های خارجی را قطع نمود، مجرمین را به محاکمه کشید، و قاتلین را مجازات کرد، اشرار را براند، زندانیان را آزاد کرد، و سرنوشت ملت ایران را پس از قرن‏ها بدست مردم داد، آنچنان آزادی برقرار کرد که در هیچ کشوری و هیچ زمانی نظیرش دیده نشده بود.
اما استعمارگران به هیچ‏وجه حاضر نبودند که از این کشور زرخیز بگذرند، ابرقدرت‏ها نمی‏توانستند که آزادی و استقلال ایران را تحمل کنند، آزادی ایران همچون نسیم جان‏بخشی به کشورهای مجاور که دربند دیکتاتوری بسر می‏بردند گسترش می‏یافت و مردم محروم و دربند این کشورها بخاطر کسب آزادی و استقلال خود قیام می‏کردند و منافع استعمارگران به خطر می‏افتد، ابرقدرت‏ها دست به توطئه زده و عوامل داخلی خود را از چپی و راستی، ساواک و صهونیستی بکار گرفتند.
توطئه‏ شروع شد، گنبد قابوس و کردستان و خوزستان را به آتش کشیدند، سنندج، مهاباد و نقده را میدان تاخت و تاز خویش ساختند.
احزاب چپی از فقر و محرومیت مردم کرد سوء‏استفاده کرده آنها را تحریک کردند و به نفع استعمار و علیه انقلاب ایران دست به توطئه زدند. با شعارهای دلچسب، خیال‏بافی‏های گزاف، نویدهای ایده‏آلی وعده‏های دروغ دست بکار شدند تا مردم ساده و جاهل را تحریک کنند و علیه حکومت اسلامی ایران به جنگ بکشانند.
چه تهمت‏ها، چه دروغ‏ها، چه شعبده‏بازی‏ها، چه جنایت‏ها و چه خیانت‏ها که از این بی‏وطنان بی‏دین علیه ایران و اسلام بوقوع پیوست.
این نوکران اجنبی، این وطن‏فروشان بی‏مایه، این جانیان کافر و بی‏دین با پول و اسلحه استعمارگران خارجی، و به دستیاری صهونیست‏ها علناً علیه انقلاب قدس ایران قیام کردند، علناً رهبر انقلاب ایران را زیر طوفان تهمت و ناسزا گرفتند، با کمال بی‏وجدانی و بی‏شرمی مردم بی‏گناه را بخاک و خون کشیدند و روی سیاست‏بازان کثیف معاویه‏ای را سفید کردند.
اینان سنگ ستم‏دیدگان و محرومین را به سینه می‏زنند، علیه استثمار و استعمار شعار می‏دهند و خواستار جنگ مسلحانه برای انقلاب می‏شوند.
ولی بجای آنکه با رهبر هم‏آهنگ شوند و قوای خود را علیه ابرقدرت‏ها بکار اندازند، و از انقلاب معجزه‏آسای خود دفاع کنند، در عوض تیشه برداشته ریشه انقلاب خود را می‏زنند، اسلحه بدست می‏گیرند با ارتش و ژاندارمری و شهربانی که بازوی اجرایی دولت هستند، می‏جنگند و همان کاری را می‏کنند که امپریالیسم برای پیاده کردن آن باید میلیاردها دلار پول خرج کند و جوانان خود را به کشتن بدهد، ولی این مدعیان به اصطلاح رهبری همه همّ و غمّ خود را برای کوبیدن دولت و انقلاب، در جهت پیروزی امپریالیسم و صهیونیسم بکار می‏برند و انتقاد می‏کنند که دولت برای آنها کار نکرده است.
از روز پیروزی انقلاب، اسلحه بدست گرفته و علیه دولت جنگیده‏اند، و همه وقت و انرژی دولت را صرف درگیری‏ها و کشمکش‏ها کرده‏اند و امنیت را بهم زده‏اند که امکانی برای نوسازی‏های عمرانی و اقتصادی نماند، آنگاه شعار می‏دهند که دولت هیچ‏کاری نکرده است! آخر دولت چگونه می‏توانست از روز اول پیروزی انقلاب معجزه خلق کند و مشکلات اجتماعی و اقتصادی را در یک شب حل نماید؟ در حالتی که امنیت نیست و همه جوانان جهاد سازندگی و عمرانی گرفتار احزاب شده‏اند، شکنجه دیده‏اند، یا کشته شده‏اند، چگونه حزب دمکرات انتظار کارهای عمرانی را داشته است؟
چه انتظار بی‏جایی! چه بهانه بی‏شرمانه‏ای! چه دستازیز مسخره‏ای!
اکنون که به یُمن پیروزی انقلاب به رهبری امام آزادی بوجود آمده، آنچنان آزادی که حتی توطئه‏گران فرصت‏طلب و سوء‏استفاده جو مسلحانه علیه دولت قیام کنند، اکنون که به برکت وجود امام طاغوت سرنگون شده، اکنون که به پاس فداکاری بی‏نظیر و ایمان کوه‏آسای ملت ابرقدرت‏ها به زانو درآمده‏اند، چگونه عده‏ای بخود اجازه می‏دهند که انقلاب را به بهانه عدم انجام کارهای عمرانی و حقوق محلی درهم بکویند؟ عده‏ای انقلابی‏نما که خودشان علیه رژیم شاه همکاری می‏کردند و انقلابی را می‏کوبند که به برکت امام‏خمینی و به فداکاری بی‏نظیر ملت و سکوت و سکون این آقایان حاصل شده است. اگر امام‏خمینی و انقلاب اسلامی خدای ناکرده سقوط کنند، اینها و هیچ‏کس دیگر قادر به بمارزه علیه استعمار نخواهند بود و تا سال‏های سال ایران به قبرستانی تبدیل خواهد شد که در هیچ دوره‏ای نظیر نداشته است.
به این آقایان بگوئید به چه حقی به خود اجازه می‏دهند که به بزرگترین معجزه تاریخ ضربه بزنید؟ حقوق ملتی فداکار را که هفتاد هزار شهید داده است نابود کنید؟
شما شهرها را به خرابی می‏کشید، مردم بی‏گناه را به کشتن می‎‏دهید. هنگامی که اسلحه بدست می‏گیرید و شهرها را به آتش می‏کشید بی‏گناهان را می‏کشید، جلوی ارتش را سد می‏کنید، سربازان را می‏کشید، و فریاد مبارزه مسلحانه می‏زنید، باید انتظار داشته باشید که دولت مرکزی نیز روزی برای جلوگیری از تاخت و تاز مسلحین وارد معرکه شود. آنجا خانه‏ها خراب خواهد شد، مردمی بی‏پناه کشته خواهند شد، و شما می‏روید تا کردستان را به خاک و خون بکشید و این جنایتی بزرگ است و بزرگترین ضرر آن به مردم کردستان خواهد رسید و مسئولیت این جنایت به عهده شماست.
آیا ملت چه می‏گوید؟ آیا ملت ایران موافق اعمال خرابکارانه شماست؟ آیا اکثریت مردم به جنگ‏های مسلحانه شما و خونریزی‏ها و قتل و غارت‏های شما و جنایت‏ها و عدم امنیت راضی هستند؟ چگونه علیه اراده ملتی بزرگ دست به جنگ مسلحانه می‏زنید؟
می‏گوئید مردم کردستان همه با شما موافقند! در این صورت چه احتیاجی به جنگ مسلحانه داشتید؟ اگر اکثریت مردم با شما همراه بودند، دلیلی وجود نداشت که افکار سیاسی خود را به قدرت سلاح بر مردم تحمیل کنید.
همیشه و در همه جای دنیا، هنگامی که قدرتی در برابر انقلابیون سد راه می‏شود انقلابیون اجباراً دست به اسلحه می‏برند، در حالیکه حزب دمکرات و همکارانشان هنگامی دست به اسلحه بردند که اصلاً دولتی و ارتشی و قدرتی در برابر آنها وجود نداشت، لذا دست به اسلحه بردند تا مردم منطقه را به زور اسلحه زیر سلطه خویش بگیرند و مخالفین خود را نابود کنند.
چه حنایتکارند کسانی که از همان روزهای اول پیروزی انقلاب بدون حضور دولت و بدون وجود ارتش، دست به اسلحه بردند و علیه دولت، انقلاب و مردم جنگیدند، خونریزی به راه انداختند، بی‏گناهان را کشتند، راه‏ها را مسلحانه بستند، مخالفین خود را تصفیه کردند و با قدرت اسلحه سلطه سیاسی و نظامی و حزبی خود را بر مردم تحمیل کردند.
چه جنایت‏کارند کسانی که، پس از 2500 سال که برای اولین‏بار طاغوت سرنگون شده و ایران ابرقدرت‏ها را به زانو درآورده، همچنان برنامه امپریالیسم را علیه اقلاب و به نفع دشمن پیاده می‏کنند.
چقدر بی‏شرمی است که توطئه‏گران و آدم‏کشان و جنایتکاران در روز روشن و به صراحت اسلحه بدست گرفتند و به مدت شش ماه بی‏گناهان را کشتند و از ضعف دولت و ارتش سوء‏استفاده کردند و سلطه نظامی و سیاسی و ایدئولوژیک خود را بر مردم تحمیل کردند، ولی با تمام این جنایت‏ها و خیانت‏ها می‏آیند و ارتش را و دولت اسلامی را متهم به قتل عام و تخریب می‏کنند و بی‏مهابا تهمت فاشیست و تروریست نوکر امپریالیسم می‏زنند.
کسانی که جز تخریب، جز قتل، جز کارشکنی، جز جنایت، جز توطئه علیه اسلام و انقلاب کاری نکرده‏اند و نمی‏کنند به کسانی تهمت می‏زنند که همه وجودشان و حتی مرگ و حیاتشان وقف راه انقلاب و ملت ایران است.
چقدر بی‏شرمی می‏خواهد که بازیچه‏های امپریالیسم و صهیونیسم می‏آیند و دولت اسلامی و رهبر انقلاب و انقلابیون راستین را نوکر امپریالیسم و صهیونیسم می‏خوانند!
چه احمقی است که نفهمد و نداند و نبیند که نظام فعلی انقلابی ایران، با تمام نقص‏ها و مشکلاتش، بزرگترین دشمن سرسخت امپریالیسم امریکا و صهیونیسم است و مبارزه سختی را علیه آنها شروع کرده است که پدر جد این رفقا هم در مخشان نمی‏گنجید، و تا دنیا دنیاست کسی به این شدت و به این عمق با امریکا و صهیونسم مبارزه نخواهد کرد.
آنگاه جوجه‏های چشم و گوش بسته امپریالیسم روسیه و چین، که خود با امریکا و صهونیسم زد و بند می‏کنند، چقدر پرت‏اند که ماهیت خود را که نوکری امپیرالیسم است فراموش می‏کنند و به کسانی تهمت می‏زنند که جز در مقابل خدای لایزال در برابر هیچ قدرتی،‌چه شرقی و چه غربی چه طاغوتی تسلیم نخواهند شد.
به کسانی تهمت می‏زنند که وجودشان، مرگ و حیاتشان وقف راه انقلاب و ملت است.
چقدر بی‏انصافی است، کسانی که در زمان طاغوت سکوت کرده بودند، یکباره در زمان انقلاب قد علم می‏کنند و شعارهای تند اخلاقی می‏دهند! به قیمت خون مردم و با فدا کردن سرنوشت ملت و انقلاب می‏خواهند آرزوهای موهوم خود را پیاده کنند.
اینان ننگ تاریخ و لغت ابدی ملت را برای خود تثبیت می‏کنند.
در زمان نهضت ملی شدن صنعت‏نفت چنین کردند، از چپ و راست نهضت را کوبیدند و طاغوت رابازگزداندند. دوباره می‏خواهند تاریخ تکرار شود، اما با مقیاسی وسیع‏تر و عظیم‏تر که به وسعت جهان و به درازای ابدیت است.
ایکاش که عبرت دردانگیز تاریخ همه ما را هوشیار و فریب‏خوردگان را بیدار کند.
اینان تحت شعارهای تند عده‏ای جاهل را فریب می‏دهند و در راه منافع صهیونیسم و استعمار آنها را بکار می‏اندازد، جوانانی پرشور و فعال که قلبشان بخاطر آزادی و استقلال میهن می‏طپد، در حالیکه متأسفانه در راه ضدانقلاب قدم برمی‏دارند.
عجبا! ملتی که بعد از 2500 سال، خود را از لجنزار اسارت و ذلت آزاد کرده است و به قدرت ایمان و شهادت، طاغوت رابه زیر کشیده و می‏خواهد قد خمیده خود را راست کند، ملتی کوچک که با قدرت ایمان و شهادت علیه طاغوت‏ها و ابرقدرت‏ها قیام کرده است و در گردابی از خون، کشتی سرنوشت او در تلاطم معرکه‏های سخت با مرگ و زندگی دست و پنجه نرم می‏کند، از بدن نحیف و مجروح این ملت خون می‏چکد، ضربات سخت و مهلک دشمنان هر لحظه بر بدن او فرود می‏آید، کوهی از مسئولیت بر پشت این مجروح سنگینی می‏کند و این مجروح باید از سنگلاخی سخت بگذرد که در پرتگاه‏های مهلک در خطر سقوط قرار گرفته است، آنگاه عده‏ای از مفسدین و منافقین و ضدانقلابی‏های وابسته، بر جراحات این بدن ضعیف نمک می‏پاشند، و با شعارهای ظاهراً انقلابی باعث تضعیف روحیه این ملت می‏شوند و با تمام قوا می‏کوشند که این بدن خسته و مجروح را به سقوط بکشانند تا لاشخورهای استعمار او را تکه‏تکه کنند.
کسانیکه در مقابل ملت سنگر می‏بندند، علیه ملت و ارادة ملت می‏جنگند و با این همه خود طرفدار خلق‏ها می‏نامند! چه بی‏شرمی! چه دروغ بزرگی!
آیا نوکران استعمار، مخالفین انقلاب اسلامی ایران انتظار دارند که ما حکومت محلی و یا خود مختاری بوجود آوریم و بدست آنها بدهیم؟
شما مسلمانی بیاورید که به انقلاب اسلامی و استقلال ایران معتقد باشد،‌ ما همه ایران را بدست او می‏سپریم، از کردستان باشد یا خوزستان یا بلوچستان یا هر نقطه از اقصی نقاط ایران. اما اگر یک دشمن انقلاب، غربی یا شرقی، بیاید و حتی یک ذره امتیاز بخواهد،‌ ما به هیچ‏وجه موافقت نخواهیم کرد.
مسئله ما مسئله ایدئولوژی است، نه قومیت و نه ملیت. هر کس که دارای ایدئولوژی اسلامی انقلابی باشد، کرد باشد یا ترک یا بلوچ یا عرب زبان همه برابرند و برادرند و با هم متحد و همکاری می‏کنند. اما حتی در کردستان، می‏بینید که یک کرد کمونیست با یک کرد مسلمان در کنار هم جمع نمی‏آیند و علیه هم می‏جنگند، درحالیکه یک چریک فدایی تهرانی با یک چریک فدایی کرد متحدند و آنجا مسئله ملیت یا قومیت بین آنها مطرح نیست، بنابراین چرا بین مسلمان‏های کرد و تهرانی اختلاف مطرح باشد؟
ما آمده‏ایم که مسلمان‏های دنیا را متحد کنیم، محرومین و مستضعفین دنیا را کمک کنیم و چگونه ممکن است که مسلمان‏های نقاط مختلف کشور خودمان متحد نشوند؟ چگونه ممکن است که محرومین و مستضعفین کشور خودمان را کمک نکنیم؟ باید بکنیم و قادریم و خواهیم کرد، انشاالله.
می‏گویند فئودال‏ها را مسلح کرده‏ایم!
اولاً حزب دمکرات است که سنارمآمدی کثیف و قاچاقچی دزد و فاسد را کمک می‏کند، او را جزء کادر رهبری حزب قرار می‏دهد و بدست او دهقانان بی‏گناه را می‏کشد، با قدرت اسلحه و ترور مال مردم را می‏خورد و می‏دزدد، و حتی خود قاسملو و خانواده‏اش بزرگترین فئودال‏های منطقه‏اند که خون مردم را به شیشه می‏کنند.
ثانیاً خونریزی در کردستان نتیجه کشمکش بین فلاح و ملاک نیست. عده‏ای از احزاب می‏خواهند حقایق را منحرف کنند و مردم را با بعضی از نتایج جانبی مشغول بدارند تا مردم از حقایق اصولی و اساسی غافل بمانند.
اختلافات کردستان نتیجه توطئه‏های امپریالیستی است که ابرقدرت‏ها با همه نیروی خود برای کوبیدن رژیم اسلامی دست بکار شده‏اند و اگر کسی بخواهد این توطئه‏ها را نتیجه جنگ‏‏های طبقاتی داخلی، بین ملاک و فلاح بداند مسلماً حقایق اساسی و خطرناکی را نادیده گرفته و منحرف شده و خود را گول زده است.
این رفقا می‏آیند مدلی طبقاتی از جامعه می‏سازند و بعد می‏خواهند همه مشکلات و رویدادهای اجتماعی را در همان قالب طبقاتی مارکسیستی پیاده کنند، و چه بسا واقعیت‏های عینی جامعه که در قالب طبقاتی آنها نمی‏گنجد. ولی آنها واقعیت‏ها را انکار می‏کنند و ساخته‏های موهوم ذهنی خود را جایگزین آن می‏نمایند تا با نظریات طبقاتی آنها مطابقت کند! و چقدر جای تأسف است که این روش غیرعلمی و غیرمنطقی سبب می‏شود که حتی بزرگترین واقعیت تاریخ یعنی انقلاب ایران را مورد شک و تردید قرار دهند و به نتایجی برسند که کاملاً مسخره است.
انقلابی در ایران به رهبری امام‏خمینی صورت گرفته است که همه ملت با جان و دل او را می‏پذیرند و دنیا هم او را بزرگترین انقلابی می‏شمرد. این انقلاب مقدس طاغوت را به زیر کشید، نظام را واژگون کرد، ابرقدرت‏ها را به زانو کشید، ملت ما را از یک نظام استبدادی 2500 ساله آزاد کرد.
اما استعمارگران و ابرقدرت‏ها و دست‏نشاندگان آنها که منافع و مصالح خود را از دست داده‏اند، از همان شروع انقلاب به شدت فعالیت می‏کنند و دنیا را با تبلیغات شوم خود علیه انقلاب ما پر کرده‏اند و با پول و اسلحه در همه نقاط کشور آشوب به پا می‏کنند و در داخل ارتش و ادارات و مؤسسات توطئه می‏آفرینند تا انقلاب اسلامی ما را به خیال باطل خود به سقوط بکشانند.
ما باید راه خود را روشن کنیم، خط خود را معین کنیم، موضع خود را صریحاً بیان کنیم که خط رهبر انقلابی ایران را می‏پیمائیم یا در خط استعمارگران و ابرقدرت‏ها و دست‏نشاندگان آنها هستیم. اگر با انقلاب به جنگ و ستیز برخیزیم بدون شک به دشمنان انقلاب، به ابرقدرت‏ها پیوسته‏ایم و در جهت نابودی این انقلاب مقدس گام نهاده‏ایم، هرچند که شعارهای انقلابی بدهیم و خود را نیز انقلابی بدانیم. آیا این مدعیان انقلاب خود قادرند که به شعارهای ظاهر فریب خود جامه عمل بپوشانند درحالیکه پس از ده‏ها سال هنوز اربابانشان نتوانسته‏اند.باید دید آیا چریک‏های فدایی خلق یا هم‏ردیف‏های آنها به آنچه می‏گویند و شعار می‏دهند راضی هستند؟
آیا آمده‏اند که زمین را بین کشاورزان تقسیم کنند؟ آمده‏اند که عدالت اجتماعی را پیاده نمایند؟ آمده‏اند که آزادی و دموکراسی به مردم بدهند؟ و اصولاً قادرند که چنین کنند؟
ابداً چنین نیست… اگر دولت همه این کارها را حتی بیشتر انجام دهد بازهم آنها مخالفت خواهند کرد، فقط راه دیگری و شعار دیگری انتخاب می‏کنند.
این شعارها برای آنها وسیله است که دولت را بکوبند و اگر خودشان به قدرت برسند به هیچ‏وجه این شعارها را پیاده نخواهند کرد…. آنها با نظام اسلامی اختلاف اساسی و ایدئولوژیک دارند و معتقدند که باید نظام فعلی سرنگون شود و نظامی کمونیستی جایگزین گردد و تا آن روز به مخالفت و دشمنی خود علیه نظام ادامه خواهد داد و از هیچ توطئه‏ای فروگذار نخواهند کرد. چقدر ساده و جاهلند کسانی که مجذوب این شعارهای پر زرق و برق می‏شوند و ماهیت آنها را و هدف نهایی و اساسی آنها را ندیده می‏گیرند، آنها می‏خواهند که ماهیت ضدانقلابی و ضداسلامی خود را زیر سایه شعارهای زیبا و تند بپوشانند و مردم را از راه این شعارها بفریبند و به خود جذب کنند، ‌ولی ما باید ماهیت آنها را برای مردم فاش کنیم تا حقیقت تلخ وجودی آنها را حس و لمس کنند و تحت تأثیر شعارهای زودگذر واقع نشوند.
 
 
بسم ‏الله الرحمن الرحیم
کردستان، نامی آشنا که حوادث بی‏شماری را در طول تاریخ به دوش می‏کشد، و زخمی که بدست اربابان خارجی و نوکران پلیشان مدت‏هاست بر پیکره اجتماع ما نشسته است و هر آنگاه که استعمارگران نیازی به ایجاد فشار احساس کنند این اهرم فشار را به حرکت آورده تا به نیّات پلید خود دست یابند.
هم‏زمان با پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری ابرمردی سازش‏ناپذیر از تبار حسینیان و بایمردی ملتی زجر کشیده و به پا خاسته ماجراهای کردستان آغاز شد، تا انقلاب نوپای ما را درگیر مسائل و جنگ‏های داخلی نموده و از درون متلاشی سازند. حوادث کردستان بر این پایه، یکی از بزرگترین مشکلات داخلی ما بود و بعضی اوقات آن چنان حسّاس که سرنوشت انقلاب اسلامی ما به آن بستگی داشت و بدون شک «قضیه پاوه» حادثه‏ای بس مهم در تاریخ این تحولات و شهید دکتر مصطفی چمران قهرمان این حادثه، مقامی والا در زنجیر شخصیت‏های بارز تاریخ اسلامی و رهروان پاک حسینی است.
حادثه پاوه اهمیّت خاصّی را داراست که مهمترین آن فرمان تاریخی امام و یأس دشمنان از سقوط انقلاب اسلامی در آن زمان است و این حادثه تاکنون کمتر مورد تجزیه و تحلیل دقیق واقع شده است و شاید علت آن باشد که شاهدان عینی و آگاهان بصیر، با بشهادت رسیده‏اند و یا شدیداً گرفتار مقابله و دست و پنجه نرم کردن با دیگر حوادثی بوده‏اند که باز توسط استعمارگران بوجود آمده است. همچنانکه خود شهید دکتر چمران عموماً فرصتی نمی‏یافت تا بتواند این وقایع را گویاتر از هر کس دیگری به رشته تحریر درآورد و بخصوص پاسخی به آن همه هجوم‏ها، تهمت‏ها و دروغ‏های بی‏شرمانه مغرضین و دشمنان انقلاب اسلامی باشد.
ولی شهید دکتر چمران تصمیم گرفته بود که این وقایع را تاریخ‏گونه بنگارد و براساس این تصمیم مدارک و نوشته‏های خود را جمع‏آوری و بخشی از حوادث پاوه را از ابتدای ماجرای کردستان به نگارش آورد ولی جنگ تحمیلی عراق و شهادتش، فرصت پایان بخشیدن آن را نداد و هم‏چنان نیمه‏تمام باقی ماند.
گرچه هم‏اکنون چهره واقعی ضدانقلابیون و همه کسانیکه به ایثارگری‏ها و فداکاری‏ها و جانبازی‏ها و قهرمانی‏های این عارف و عالم رزمندة شهادت طلب می‏تاختند شناخته شده است و امت مسلمان ما بخوبی آنان را، و شاید نه کاملاً خوب شهید دکتر چمران را شناخته‏اند، ولی آنچنان میزان این اتّهامات مغرضان دروغ‏پرداز بالا بوده و آنقدر آن شهید بزرگوار تشنه خدمت و ایثار و بی‏توجه به سم‏پاشی‏های دشمنان، مظلوم، که انتشار همان مقدار نوشته‏های نیمه‏تمام هم ضرورت خاصی را پیدا می‏کند، تا همه رزمندگان و تشنگان حق و حقیقت جرعه‏ای از این واقعیت‏ها بیاشامند و اندکی مسائل و توطئه‏ها را دریابند و خود را برای مبارزه آگاهانه‏تر بر علیه این مستکبران و مزدوران دون همّتشان آماده سازند و برادران کرد مؤمن ما نیز به عمق خواسته‏‏ها و خیانت‏ها و جنایت‏های دشمنان انقلاب اسلامی ما واقف‏تر گردند.
این کتاب از سه‏گونه دست‏نوشته و سخنرانی تشکیل یافته است، قسمت اعظم و مهم آن همان دست‏نوشته اصلی پیرامون حوادث پاوه است که خود او به رشته تحریر درآورده ولی متأسفانه فرصت اتمام آن را نیافته است و در اواسط آخرین صفحه دست‏نوشته، نیمه‏تمام باقی مانده است. {ابتدا سرفصل «شروع حرکت انقلابی» صفحه91} این فصل را خود آن شهید «پاوه، فرمان تاریخی امام و سرآغاز نجات کردستان» نام‏گذاری نموده و حتی مطالعه‏ای مقدماتی برای پشت جلد آن نیز نموده که در ابتدای کتاب گراور شده است. در این فصل تحلیلی جالب از آغاز حوادث کردستان براساس طرز تفکر مادی‏گرانه استعمارگران و حرکت و فرمان انقلابی امام‏خمینی، رهبر انقلاب اسلامی در جهت خنثی‏سازی آن ارائه داده شده است و بخصوص تأکید او به اهمیت فرمان تاریخی امام مسئله‏ای اساسی است.
نوع دوم، قسمت‏هایی است که از سخنرانی‏های شهید دکتر چمران در زمان‏ها و مکان‏‎های مختلف پیرامون مسئله کردستان استخراج شده و ارتباط تاریخی خود را بر حسب اتفاق هر حادثه حفظ می‏کند و عموماً در ابتدا یا پایان هر سرفصل به تاریخ ایراد آن سخنرانی در پاورقی اشاره شده است.
نوع سوم، مطالبی است که از دست‏نوشتارهای پراکنده و گوناگون آن شهید در طی این مدت در ارتباط با مسئله کردستان استفاده شده و قسمت عمده پیش‏گفتار و چند سرفصل از متن کتاب از این ردیف است که آن هم عموماً تذکر داده شده است.
همانگونه که در کتاب «لبنان» اشاره شده است چون قسمت عمده این مجموعه نیز بعنوان کتاب و برای چاپ و انتشار نگارش نیافته، ممکن است در انسجام و ارتباط و کتابت نقائصی یافت شود که مطمئناً بخاطر ضعف گردآورنده و تقیّد به حفظ امانت و مشکل بودن این جمع‏آوری و حفظ ارتباط می‏باشد و نه نارسائی در بیان یا قلم شهید دکتر چمران که اگر فرصت می‏یافت و خود این مجموعه گردآوری شده را می‏نگاشت مسلماً اثری نفیس و ارزنده‏تر می‏بود.
به دلیل آنکه مطالب گردآوری شده است و از ابتدا منسجم و مرتب نبوده است، گاهی اوقات در متن کتاب نیاز به شرحی بوده که اگر در پاروقی می‏آمد باعث از هم گسستن رشته کلام می‏شد، بنابراین داخل {کروشه} و با حروف ریز نوشته شده و این توضیحات نیز از گردآورنده است.
به امید آنکه این پنجمین اثری که از شهید دکتر چمران توسط «بنیاد شهید چمران» انتشار می‏یابد قدمی کوچک در ارائه حقایقی نه چندان آشکار از وقایع پاوه و کردستان و خدمتی به انقلاب اسلامی در بیداری و آگاه‏سازی امت مسلمان، رزمندگان شجاع و برادران کُردمان باشد و به خشنودی امام مهدی، حضرت حجه‏ابن‏الحسن‏العسکری(عج) و نائب او امام خمینی رهبر بزرگوار مستضعفین و شادی روح آن شهید گرانقدر بیانجامد


X