معرفی وبلاگ
این وبلاگ در راستای ارج نهادن به مقام والای شهدا و جانبازان 8 سال دفاع مقدس ، و همچنین تجدید پیمان با آرمان های گرانقدر رهبر انقلاب اسلامی فعالیت می نماید.
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1517025
تعداد نوشته ها : 3133
تعداد نظرات : 28
Rss
طراح قالب
GraphistThem241

طی بیست و پنج سال پس از انقلاب، نیروهای مسلح کشور در مقایسه با نیروهای مسلح دوران سلطنت پهلوی دوم، هم از مشروعیت بیشتری برخوردار بوده و هم کارآمدتر عمل کرده اند. این فرضیه را می توان در قالب بحث نظری، عملکرد داخلی و بازتاب خارجی بررسی و اثبات کرد که در این شماره از مجله نگاه و شماره های بعدی، آن را ارائه خواهیم کرد.
به طور کلی، در زمینه بحث نظری، نیروهای مسلح در حکومتها چهار نوع مشروعیت سنتی، اقتداری، ایدئولوژیک و قانونی دارند که در اینجا، انواع این مشروعیت در مورد نیروهای مسلح ایران به صورت مجزا بررسی می شود.



مشروعیت سنتی نیروهای مسلح در تاریخ ایران
کشور ایران به دلیل سابقه تاریخی و موقعیت ژئوپلیتیکی و نقش ویژه ای که در منطقه دارد، همواره، نیازمند نیروهای نظامی قوی بوده است. مطالعه تاریخ ایران در دوره های مختلف دقیقاً، نشان دهنده این ضرورت است. در دوره های مختلف، حکومتهای مستقر در فلات ایران به دلیل نیاز به امنیت داخلی و برخورد با تهدیدهای خارجی، در نخستین اقدام، نیروهای مسلح قدرتمندی را تشکیل می دادند. در واقع، آنها بقای حکومت خود را در گرو داشتن نیروهای نظامی قوی و کارآمدی می دانستند که در گام نخست، بتواند اقوام مختلف مستقر در فلات ایران را با یکدیگر متحد، در مقابل شورشها و ادعاهای جدایی طلبانه ایستادگی و هر مقاومتی را در برابر حکومت مرکزی سرکوب کند و سرانجام، در آخرین گام به تهدیدهای خارجی پاسخ مناسب دهد. هرچند این حکومتها به تناسب موقعیتهای پیش آمده از تدابیر سیاسی و اقتصادی نیز استفاده می کردند، اما جایگاه نیروهای نظامی در تأمین امنیت داخلی و خارجی از تدابیر سیاسی و اقتصادی بسیار مؤثرتر و کارآمدتر بود؛ بنابراین نیروهای مسلح و نخبگان نظامی در دوره های مختلف تاریخی از مرتبه و شأن ویژه ای برخوردار بوده اند و معمولاً، ساختار حکومتی به شدت، تحت تأثیر این طبقه قرار داشته است، طوری که تضعیف این طبقه به تضعیف قطعی حکومت و سرانجام، سقوط حاکمان می انجامید. به همین دلیل، حاکمان وقت همواره، تسهیلات ویژه ای در اختیار نظامیان قرار می دادند و در مقابل، دشمنان نیز برای غلبه بر حکومت می کوشیدند در طبقه نظامیان، نفوذ یا آنها را تضعیف کنند. از سوی دیگر، از آنجا که مردم و طبقات اجتماعی دیگر نیز به این ضرورت پی برده بودند، هنگامی احساس آرامش می کردند که کشور در مقابل فشارهای خارجی از نیروهای مسلح مقتدر برخوردار بود.
در هر حال، حاکمان و مردم ایران وجود نیروهای مسلح کارآمد و قوی را در جغرافیای ایران ضرورتی قطعی می دانستند و به همین دلیل، نظامیان در میان حاکمان و مردم از پشتوانه ای سنتی برخوردار بودند؛ پشتوانه ای که به صورت طبیعی، به مرور به مشروعیت سنتی نظامیان تبدیل شده است. البته، در برخی از مقاطع تاریخی نیز، نیروهای مسلح فشارهایی را بر طبقات اجتماعی و مردم وارد می آوردند که به دلیل اتکای بیش از حد حاکمان به نیروهای نظامی، شکاف میان حکومت و طبقات مختلف اجتماعی را در پی داشت؛ مسئله ای که در بلندمدت، به آسیب پذیری نیروهای مسلح و حکومت می انجامید.

مشروعیت سنتی نیروهای مسلح ایران در دوره پهلوی
به نظر می رسد مشروعیت سنتی نیروهای مسلح ایران در دوره پهلوی دوم به دلایل تاریخی ای که گفته شد، باید شأن و مرتبه خود را حفظ می کرد و نظامیان به دلیل آنکه کشور پس از تحولات جنگ جهانی دوم با تهدیدهای مختلفی روبه رو بود، از پشتوانه مشروعیت سنتی برخوردار باشند، اما مشروعیت سنتی نیروهای نظامی به دلایل گوناگون تحت تأثیر عوامل زیر به فراموشی سپرده شد و به تدریج، جایگاه خود را در میان مردم و ساختار بوروکراتیک حکومت از دست داد و تنها در آستانه پیروزی انقلاب و تحت رهبری امام خمینی(ره) به تدریج احیا شد.

1) وابستگی کامل به امریکا
ارتش ایران در دوره پهلوی دوم از نظر فکری، ساختاری، تجهیزات و... به طور کامل، به ارتش امریکا وابسته بود و در تمامی زمینه ها، طبق الگوهای تعیین شده از سوی ارتش امریکا رفتار می کرد. این وابستگی به اندازه ای شدید بود که اختیارات ارتش ایران از آن سلب شده بود و فرماندهان رده های مختلف، قدرت تصمیم سازی و تصمیم گیری نداشتند.

2) تضاد شدید حکومت و ارتش با مردم
رژیم پهلوی به دلیل فقدان مشروعیت و مقبولیت مردمی و نیز ناکارآمدی دستگاههای حکومتی قدرت نفوذ در مردم و جذب آنان را از دست داده بود و روز به روز، فاصله اش با طبقات اجتماعی ایران بیشتر و بیشتر می شد. در این بین، ارتش پهلوی نیز به عنوان یکی از سازمانهای مؤثر در حفظ و بقای رژیم شاه همچون دیگر دستگاههای نظامی و امنیتی جایگاه خود را در ساختار اجتماعی ایران و مردم از دست داده بود.
3) تبدیل شدن ارتش به ابزار سرکوب داخلی
رژیم شاه برای حفظ و تداوم قدرت و نیز تسلط بیشتر بر مردم به دلیل آنکه پایگاه اجتماعی و سیاسی مناسبی نداشت، تنها می توانست بقای خود را با روش کنترل و سرکوب تأمین و از طریق سازمانهای نظامی و امنیتی تضمین کند. این سیاست ارتش را به ابزار سرکوب مردم تبدیل کرد، طوری که شاه همواره، در مناسبتهای مختلف، ارتش را در مقابل مردم و گروههای مبارز قرار می داد. همکاری نزدیک رکن 2 ارتش با ساواک و شرکت واحدهای ارتش در سرکوب مردم، نمونه هایی از این سیاست بودند که به شدت، مشروعیت سنتی نیروهای مسلح را کاهش دادند.

4) شرکت ارتش در سرکوب حرکتهای انقلابی
رژیم پهلوی به دلیل آنکه ژاندارمی منطقه را از سوی امریکا به عهده گرفته بود، خود را حامی و مدافع رژیمهای وابسته به غرب در منطقه می دانست و آنها را در سرکوب قیامهای مردمی به صورت عملی کمک می کرد. شرکت ارتش در سرکوب حرکت ظفار در کشور عمان نمونه بارز مداخله ارتش ایران در سرکوب حرکتهای انقلابی منطقه بود که به مشروعیت سنتی ارتش خدشه وارد می کرد.

5) جدایی ارتش حرفه ای از مردم
فاصله گرفتن تدریجی ارتش از مردم به منزله پدیده ای اجتماعی، روندی نبود که به صورت دفعی و یکباره ایجاد شود، بلکه این پدیده نیز مانند دیگر حرکتهای اجتماعی طی سالهای متمادی ایجاد شد و جدایی طبقه نظامیان حرفه ای از دیگر طبقات اجتماعی را باعث شد. فاصله نظامیان و دیگر نیروهای امنیتی که بیشترین وابستگی را به رژیم شاه داشتند، به میزانی که رژیم شاه از مردم فاصله می گرفت، بیشتر می شد و این مسئله مشروعیت سنتی ارتش را تضعیف می کرد. البته، در میان نظامیان، افرادی بودند که ارتباط خود را با مردم و برخی از گروههای مبارز حفظ کرده بودند، اما این مسئله به صورت عام مطرح نبود.

6) جدایی سازمان ارتش از دیگر نهادها و سازمانهای حکومتی
ماهیت نظامی و امنیتی رژیم پهلوی اصلی شدن و ارجحیت سازمانها و نهادهای امنیتی و نظامی بر دیگر دستگاههای حکومتی را باعث می شد و این گونه به نظر می رسید که شاه به دلیل وابستگی قدرتش به این نهادها، به ویژه ارتش، اهمیت بیشتری به آنها می دهد و فرماندهان و مسئولان آنها مورد لطف ویژه شاه قرار دارند. این مسئله زمانی شدت بیشتری می گرفت که شاه برای سرکوب برخی از حرکتهای انقلابی در دیگر نهادها از نظامیان و نیروهای امنیتی استفاده می کرد.
 
7) دخالت ارتش در سیاست
بسته بودن رژیم پهلوی در حوزه سیاست و انحصار قدرت در میان افراد ویژه، تعطیلی فعالیتهای سیاسی در میان مردم را باعث شده بود و عدم مشارکت مردم در حکومت، سیاست را به امری انحصاری در میان افراد مورد اعتماد شاه تبدیل کرده بود. به همین دلیل، فرماندهان و مسئولان ارتش از جمله افرادی بودند که در این حوزه، مداخله می کردند و در امور نهادهایی که به ظاهر، منتخب مردم بودند، دخالت می کردند. تغییر کارکرد ارتش از مقابله با تهدیدهای خارجی به مقابله با گروهها و حرکتهای مذهبی و انقلابی، مداخله فرماندهان ارتش در سیاست را افزایش می داد و مشروعیت سنتی این نهاد را تضعیف کرده بود.
در مجموع، عوامل مزبور مشروعیت سنتی ارتش را در دوره پهلوی تضعیف کرد و این نهاد نتوانست کارکرد سنتی خود را به صورت مؤثر اجرا کند. در شمارهِ بعدی ماهنامه به احیای مشروعیت سنتی ارتش در آستانه انقلاب و پس از تأسیس نظام جمهوری اسلامی ایران اشاره خواهیم کرد.

ماهنامه نگاه - شماره 41


X