معرفی وبلاگ
این وبلاگ در راستای ارج نهادن به مقام والای شهدا و جانبازان 8 سال دفاع مقدس ، و همچنین تجدید پیمان با آرمان های گرانقدر رهبر انقلاب اسلامی فعالیت می نماید.
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1517097
تعداد نوشته ها : 3133
تعداد نظرات : 28
Rss
طراح قالب
GraphistThem241

گردانندگان سیاست آمریکا یا به قول سی.رایت میلز همان برگزیدگان قدرت آن کشور که عمدتا صهیونیست هستند پیش از آنکه به منافع حکومت آمریکا درجنگ ایران و عراق فکر کنند با توجه به تأثیر مثبت این منازعه بر حیات سیاسی نامشروع رژیم صهیونیستی آتش آنرا بر افروخته و گرم نگه می داشتند.

اسحاق شامیر در همان سال ها گفته بود. این جنگ باید ادامه پیدا کند زیرا ادامه آن به طولانی تر شدن عمر اسرائیل کمک می کند». این اظهارات صریح و بی شرمانه مؤید تحلیل ایران بود که علت جنگ را ترس از به خطر افتادن منافع اسرائیل در منطقه پس از سقوط حکومت پهلوی می دانست . تمام تلاش آمریکا این بود که جنگ را در حالتی بینابین نگه دارد برای بدست آوردن نتایجی از قبیل اینکه:

۱) بتواند هر روز منطقه را از خطر ایران بترساند تا جمهوری اسلامی روز منزوی تر شود

۲) بتواند در گرماگرم جنگ به کشورهای حوزه خلیج فارس اسلحه و ادوات نظامی بفروشد

۳) در سطح جهانی ایران را به جایی برساند که چاره ای جز دوستی با آمریکا نداشته باشد.

مقامات آمریکایی بنابر اظهارات خودشان می دیدند که «ایران منابع اندکی در اختیار دارد، از نظر دیپلماتیک منزوی است و از نظر سلاح در مضیقه» که همه این شرایط برای منافع آنها ارضا کننده خواهد بود. با نگاه به این شرایط بودک ه بعدها آمریکایی ها اعتراف کردند «ما در ابتدا می گفتیم بگدارید ایران و عراق هر چه قدر می خواهند به جان یکدیگر بیفتند».

یک نکته مهم را باید در اینجا مدنظر قرار داد و آن اینکه هدف آمریکا فقط برقراری جنگ بود نه شکست ایران. آمریکا جنگ ایران و عراق را در توازن می خواست چرا که از منظر آمریکا سقوط ایران ممکن بود باعث تجربه کشور یا حاکم شدن حزب توده و بالطبع شوروی گردد و از طرفی پیروزی عراق هم مطلوب نبود چرا که ممکن بود عراق را تبدیل به قدرت مطلق منطقه بکند و این تهدیدی برای کشورهای عربی و بالطبع منافع جهان غرب در این منطقه بود.

▪ حمایت های آمریکا از عراق

پس از پیشروی های ایران حفظ توازنی که از آن سخن گفتیم نیاز به قدرتمند شدن عراق داشت. در همین راستا آمریکا حمایت های آشکار خود از رژیم عراق را آغاز کرد. برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر گفت «آمریکا باید در جهت متوقف کردن انقلاب اسلامی کاملا از رژیم عراق پشتیبانی کند و با صدام روابط فوق العاده برقرار کند، ماسکی وزیر امور خارجه آمریکا با دیدار وزیر خارجه عراق در نیویورک مذاکراتی انجام داد ، کیسینجر مخفیانه به عراق سفر کرد ، کنگره آمریکا به درخواست دولت ، عراق را از لیست حامیان تروریست حذف کرد تا بتواند سلاح به آن کشور بدهد و تصویب کرد که ۹ میلیارد دلار اعتبار برای عراق طی سال های ۸۲ تا ۸۵ اختصاص داده شود. ۲/۱ میلیارد دلار هم از طرف دولت به شرکت های خصوصی وام اعطا شد تا خط لوله نفت عراق را از طریق اردن احداث کنند. سیا هم موظف شده بود اطلاعات ماهواره ای ▪ جنگ نفت کش ها اولین حضور نظامی آمریکا

آغاز اقدامات عملی آمریکا بر ضد ایران جنگ نفتکش ها بود که با یک طراحی حساب شده نتایج بسیار مطلوبی برای آمریکا به بار آورد. جنگ نفتکش ها با کمک فرانسه در سال ۶۲ آغاز شد. آنها عراق را با هواپیماهای سوپر استاندارد فرانسوی تجهیز کردند که به عراق توانایی می داد با موشک های اگزوسه نفتکش های ایران را هدف قرار دهد

۱) تأثیر جنگ نفتکش ها بر ایران

الف) کاهش تولید و صدور نفت که چون عمده درآمد ایران از فروش نفت بود باعث کاهش شدید درآمدها می شد

ب ) افزایش هزینه های تولید و استخراج نفت

ج) افزایش هزینه های صدور به خصوص حق بیمه محمولات و حق سورشارژ کشتی های تجاری

د ) افزایش صدور نفت اعراب حوزه خلیج فارس و کم رنگ شدن نقش ایران در بازار نفت

۲) تأثیر جنگ نفتکش ها بر عراق

الف) کاهش قیمت نفت و افزایش هزینه ها یصدور که نتیجه اش کاهش درآمدها بود

ب) احتیاج بیشتر عراق به کمک های آمریکا و حامیان عرب که خود ۳ نتیجه داشت

ج) صدام بیشتر تابع آمریکا می شد

د) شیخ نشین های خلیج فارس با افزایش درآمد بیشتر خود را مدیون آمریکا می دانستند

ه ) اعراب با کمک های خود به عراق هر روز صدام را وامدارتر و دست های خود را آلوده تر به جنگ می کردند

این برنامه از پیش طراحی شده پس از اجرا علاوه بر همه منافع فوق بهانه ای هم بدست آمریکا داد تا برای کنترل از نزدیک جنگ وارد خلیج فارس شود و آن بهانه اسکورت کشتی های کویتی به درخواست آن کشور با توجه به ناامنی خلیج فارس بود.

● امام خمینی و اندیشه اتحاد اسلامی

حضرت امام بر اساس تحلیل خود از منطقه ذره ای امید به هیچ یک از حکومت های اطراف نداشتند. ندای ایشان در عرصه بین الملل فراید مظلومیت ملت انقلابی ایران بود، ایشان با دلی آکنده از درد می فرمودند. ما در منطقهای به زندگی مرگبار خود ادامه می دهیم که اکثر حکما آن چشم و گوش بسته تحت فرمان آمریکا به جنایات اسرائیل و حزب بعث عراق مشروعیت می دهند و یا در جمع مهمانان خارجی دهه فجر فرموده ما کشورمان ، کشوری است که جز خداوند تبارک و تعالی پناهی ندارد، این فریاد مظلومیت خود عامل دیگری بر وحدت مردم بود زیرا بر خلاف قبل از انقلاب که وسعت جنایات آمریکا بواسطه ، رژیم پهلوی نیاز به روشنگری رهبران انقلابی داشت این بار چنگال خونین قدرت های ستمگر جهانیرا همه مردم بالای سر تک تک خودشان احساس می کردند و هر روز بر حقانیت موضع خودشان که خط امام بود بیشتر پی می بردند که نتیجه اش انسجام مضاعف بود.

امام بارها سران عرب منطقه را نصیحت کرده بودند ولی آنها هر روز از مواضع اسلامی و ضد اسرائیلی خویش عقب نشینی می کردند. کشورهای عربی از آنجا که قدرت خود را بسیار کمتر از آن ارزیابی می کردند که بتوانند در مقابل غرب قد علم کنند ـ شاید درسی بود که از جنگ ۶ روزه با اسرائیل گرفتند ـ خود را ناچار می دیدند در زیر علم قدرتی بزرگتر باشد. امامدر دفاعات متعدد آنها را به حمایت از ایران و وحدت با دیگر مسلمین دعوت کرده بودند ولی بیش از آنکه به اسلام ایمان داشته باشند از آمریکا می ترسیدند. حتی دولت خودگردان فلسطین که همان حیات دوباره خود را مدیون انقلاب اسلامی ایران بود. از ابتدا جنگ اعلام بی طرفی کرد دولتی که نه بسط یدی داشت و نه قدرتی.

شیوخ عرب آنقدر مرعوب قدرت آمریکا شده بودند که هر روز طرحی را برای صلح با اسرائیل دست و پا می کردند. یک روز معاهده کمپ دیوید در روز دیگر طرح ۸ ماده ای فهد. امام خمینی پس از فتح خرمشهر با ادبیات سیاسی خاصی خطاب به اعراب که ناشی از ناامیدی نسبت به اصلاح آنان بود صریحا آنها را تهدید کردند تا اگر به دامن اسلام پناه نمی آورند لااقل با خیال آسوده هم جذب آمریکا نشوند. ایشان در پیامی که به مناسبت فتح خرمشهر صادر کردند در مورد همان طرح ها فرمودند. «ما خطر بزرگ برای کشورهای اسلامی خصوصا حرمین شریفین می دانیم. اسلام به ما اجازه سکوت نمی دهد. و یا در آستانه حج و زمانی که زمزمه های ـ مبنی بر محروم کردن ایران از آن بود فرمودند «من به حکومت های اطراف خلیج و به حکومت های منطقه هشدار می دهیم که دست از مخالفت با ایران و مساعدت با صدام بردارند .... ننشینند در کاخ های بزرگ خودشان و خیال کنند که حالا که در کاخ هستیم پس به ایران هم می توانیم چه بکنیم. خدا نکند که امسال حجاج ایرانی نروند به مکه و خدا نکند که این اسباب نشوند که اسلام و مسلمین انفجار در آنها حاصل بشود و دیگر نه شیخی وجود پیدا بشود و نه از بستگان آمریکا»

جهان غرب از اتحاد احتمالی دنیای اسلام هراس داشت امام این را می دانستند و مدام تذکر می دادند. آمریکا می ترسد چنانچه صدام از بین برود .... ملت عراق یک حکومتی خودش تأسیس می کند موافق میل خودش اسلامی و اگر ایران و عراق به هم پیوند پیدا کنند و اتصال پیدا کنند سایر این کشورهای کوچولویی که در منطقه هست آن هم به اینها می پیوندند و آمریکا از این منطقه ارزخیز که برای او حاضر است هزاران لشکر خودش را از بین ببرد محروم خواهد شد» با این تحلیل بود که خطاب به اعراب می گفتند: «شماها چه داعی دارید که دایما دم از این می زنید که ایران خطر است برای ما؟ ایران خطر است برای آمریکا ایران خطر است برای شوروی ، نه برای شما ، ایران رحمت است برای شما»

● شرایط و وقایع سال های ۶۲ تا ۶۵

▪ همانطور که قبلا اشاره شد پیروزی های بعد از فتح خرمشهر و پیشروی های درون خاکعراق آنقدر چشمگیر نبود. طبق اطلاعات و آمار سیاه مثلا در یکی از موفق ترین عملیات های بزرگ یعنی خبر حدود ۴۰% از اهداف مورد نظر تأمین شد. بعد از آن هم هر روز به علت تجهیز عراق مقابله دشوارتر می شد با در نظر گرفتن اینکه ایران هم مجبور بود به جز جبهه غرب و جنوب بخشی از نیروی خود را صرف مقابله جنگ نفتکش ها در خلیج فارس کند.

▪ آمریکا پس از فتح خرمشهر برای اینکه ایران را دچار تشتت نیرو کند و از قدرت پیشروی ایران در عراق بکاهد توسط اسرائیل حمله به جنوب لبنان را ترتیب داد. توقع هم این بودکه ایران به خاطر حساسیت خاصی که روی لبنان دارد بخشی از نیرو و تجهیزات خود را به آنجا منتقل کند. امام هر چند به زعم خودشان دیر ولی واقعا خیلی زود این مسأله را دریافته بودند. ایشان در یک سخنرانی فرمودند: «آمریکا ـ یک توطئه دیگری عمیق تر اجرا کرده است که در این توطئه ما هم یک قدری باز می خوردیم و او این است که یک نقطه ای که پیش ما خیلی بزرگ است و ما نسبت به او حساسیت زیاد داریم آن غائله را پیش آورد تا اینکه ملت ما را از آن مطلبی که در کشور خودش می گذرد و از آن جنگی که در کشورخودش می گذرد غافل کند، قضیه هجوم اسرائیل به لبنان» و بعد به عنوان اینکه تکلیف دولت و ملت ایران را در این زمینه مشخص کرده باشند فرمودند «باید همه ملت ما و همه دولتمردان ما توجه به این معنا داشته باشند که در عین حال که ما لبنان را با ایران از حیث مصالح و مفاسد جدا نمی دانیم لکن نباید کاری بکنیم که نتوانیم هم لبنان را و هم ایران را نجات دهیم ... ما راهمان این است که باید از راه شکست عراق دنبال لبنان برویم».

البته از کمک های مخفی و موضع گیری صریح نسبت به این موضوع هیچ گاه حکومت ایران و خود حضرت امام غافل نشدند. مثلا در پاسخ به تبلیغات حکومت عراق برای صلح می گفتند «صلح طلبی شما مثل صلح طلبی اسرائیل است ـ یعنی واد شده است و شهرهای لبنان را گرفته است و حالا می گوید که با ما بیایید دیگر آتش بس کنیم». و این نشان می داد که هنوز لبنان برای ایران یک دغدغه است.

▪ در کنار تحریم هایی که علیه ایران اجرا می شد بلوکغرب می کوشید تا با در اختیار گذاشتن فن آوری های پیشرفته نظامی و سلاح های کشتار جمعی عراق را هر چه بیشتر تقویت کند که در نتیجه بمباران تأسیسات اقتصادی ایران در همین ایام شکل گسترده تری به خود گرفت. به موازات این حمایت ها ابرقدرت شرق هم عملا و به شدت با ایران بر سر دشمنی افتاد. شوروی در ابتدای جنگ هر چند حمایتی از ایران نمی کرد ولی در فهرست پشتیبانان تمام عیار صدام هم قرار نداشت. چرا که به عنوان قدتر مقابل آمریکا نمی خواست در این جنگ با او هم پیمان شود. شاید این تصور را هم روس ها داشتند که در صورت پیروزی ایران از منفع منطقه بی نصیب نمانند. اما پس از چندی آشکارا تغییر موضع داده و کمک های شایانی به حکومت عراق کردند. این تغییر موضع چند علت داشت:

الف) ایران به خواسته روس ها مبنی بر حمایت نکردن مجاهدین افغانی تن نداد.

ب) شوروی از آمریکا بر سر موضوع افغانستان امتیازاتی گرفت تا یکه تاز آن منطقه باشد و در قبال آن عراق را یاری کند.

ج ) انحلال حزب توده در سال ۶۲ و دستگیری سران آن هم برای شوروی بسیار گران تمام شد. زیرا ارکان اصلی این حزب همه جاسوس روس ها در ایران بودند و اعترافات و محاکمه آنها نه تنها شوروی را آزاد می داد بلکه آینده منافع آن دولت در ایران را در پرده ای از ابهام فرو می برد.

در مجموع شوروی پس از این چرخش ابتدا نیروی هوایی عراق را مجهز به میگ های ۲۵ کرد که با آن نیرو قدرت می داد بالاتر از سقف برد پدافند هوایی ایران پرواز کنند و به سادگی در آسمان شهرهای ایران خصوصا تهران ظاهر شد، و بمباران نمایند. و در حرکت بعد هم لیبی را وادار کرد تا کارشناسان نظامی خود را پس از خرابکاری در سیستم هدایت موشک های زمین به زمین اسکاد و موشک های زمین به هوایسام از ایران خارج کند که اولا قدرت مقابله موشکی ایران از بین می رفت و ثانیا از کار افتادن موشک های زمین به هوا پدافند هوایی تهران را بسیار ضعیف کرده بود که باعث قدرت میگ های عراقی می شد.

البته پس از چندی کارشناسان ایرانی در میان ناباوری همگان این موشک ها را راه اندازی کردند ولی خسارات و تلفات این دوره بیش از اندازه بود. حکومت عراق هم چون به هیچ مرا می پایند نبود با بی رحمی تمام اهداف غیرنظامی را تخریب می کرد. توینبی می گوید: جنگ های ملی گرایانه بی رحمانه تر از جنگ های مذهبی است زیرا موضع یا بهاه دشمن ها کمتر معنوی و بیشتر مادی است». بگذریم از اینکه نه تها اهداف عراق ملی گرایانه نبود بلکه حزبی و تابع منافع آمریکا بود و بالطبع با وحشیگری تمام به ایران هجوم می آورد.

● وضعیت داخلی ایران پس از فتح خرمشهر

بعد از حذف بنی صدر دیگر هیچ نظارتی بر عملکردها نبود که این دو علت داشت یکی اعتماد مسؤولان رده بالای نظام به یکدیگر و دیگری شرایط بحرانی جنگ و لزوم یکدستی فضای سیاسی.

امام با هدف تمرکز دادن سیاست داخلی بر جگ به عنوان پشتیبانی قاطع از ارکان نظام فرمودند، من اعلام می کنم به همه ملت که امورز مخالفت با دولت ، مخالفت با مجلس ، مخالفت با جمهوری اسلامی، مخالفت با ارگان هایی که در جمهوری اسلامی است مخالفت با اسلام است و موجب تباهی در این کشور و این ملت است.

در اثر این حمایت بی چون و چرا کم کم تفکری بر کشور حاکم شد که هرگونه انتقاد و تخرب را عین کفرتلقی می کرد. بنابراین هیچ ارزیابی از عملکردها ارایه نمی شد. از طرف دیگر هر روز مسؤولان و برنامه ریزان نظامی عدم توفیقات را به عوامل خارجی نسبت می دادند و مسؤولان اقتصادی مشکلات را به جنگ، در نتیجه فضایی بوجود آمده بود که هیچ مسؤول ایرانی خطا کار به حساب نمی آمد. البته بسته بودن فضای سیاسی لازمه شرایط جنگ بود ولی تعطیلی باب انتقاد آفتی بود در جهت خودمحوری مسؤولان. همگان در طی سال های جنگ آنقدر به این فضا عادت کرده بودند که مثلا وقتی نخست وزیر شنید که شاید چند وزیرش را مجلس سوم رأی نگیرند استعفا کرد. البته با تذکر امام که نظارت های قانونی را حق همه و مثبت دانستند مهندس موسوی استسعفایش را پس گرفت ولی توجه به این مثال به عنوان نمونه، گوشی ای از فضای آن روزها را ترسیم می کند.

بعد از فرسایشی شدن جنگ کم کم اختلافات بوجود آمد و تقریبا مرزها مشخص بود هر چند که مرزبندی های فکری و اقدامات عملی به صورت زیرزمینی شکل می گرفت. امام که از این اختلافات کاملا مطلع بودند هر از گاهی به مسؤولان تذکر می دادند که باید این بار بزرگ را به منزل برسانیم و در این راه متحد باشیم و گرایشی خاص به این گروه و آن گروه نداشته باشیم».

سست شدن آرمان های اولیه انقلاب و سوءاستفاده برخی سودجویان که در بحث های دولتی فعال بودند باعث شد که فسادهایی از قبیل احتکار یا اختلاس کم کم نمایان شود. اضافه شدن این مشکلات بر اقتصاد بیمار کشور باعث می شد که با تمام تلاشی که دولت در جهت رفاه مردم اعمال می کرد مشکلی به نام تورم گریبانگیر کشور شود، یکی از نتایج طبیعی تورم آشکار شدن شکاف های اقتصادی و پیدایش اختلاف طبقاتی بود.

امام هیچ گاه در این دوران منکر مشکلات نبودند یکی از خصوصیات مؤثری که رهبر را به افراد تحت رهبری نزدیک می کند این است که او در مقام خود نشان دهد که مشکلات مردم را درک می کند و از آنها آگاه است. امام با بیان اینکه «از حیث گرانی ما هم نگران هستیم، از این گرانی همه نگران هستند اما چاره چیست؟» خود و مردم را در یک جایگاه قرار می دادند. به عبارت دیگر ضمن قبول مسأله لاینحل بودن آن را با توجه به شرایط صریحا می گفتند و امید بیهوده نمی دادند. تأثیر این برخورد بر مردمی که از عمق وجود به رهبر خود ایمان دارند باور مشکلات ، تحمل آنها و یاری رهبری می باشد. و از طرفی دیگر امام همیشه مردم را به یاد آرمان های انقلاب می انداختند. می فرمودند «ملتی که برای شهاد می رود ملتی که زن و مردش عاشق شهادت هستند دیگر از اینکه فلان چیز کم است فلان چیز زیاد است نمی نالد ... نرخش کم باشد ، نرخش زیاد باشد».

کلام امام تسکینی بود بر دردهای مردم و باعث می شد که تأثیر این شرایط بر مردم بریدن از امام و انقلاب نباشد بلکه نهایتا وقتی از زبان مسؤولان مشکلات را ناشی از جنگ می شنوند کم کم از آن سرد شوند. ولی تأثیر این وضعیت بر مسؤولان مهمتر بود چرا که در عین ناباوری طبقه جدیدی در کشور بوجود آمد که سابقه انقلابی داشتند. شعار انقلابی هم می دادند ولی از امکانات رفاهی نسبتا بهتری برخوردار بودند. اثر منفی این واقعیت انکار ناشدنی بر مردم از تأثیر فشار اقتصادی آنها بسیار بیشتر بود. امام خمینی در این زمینه همیشه تذکرات را به مسؤولان گوشزد می کردند. می فرمودند «باید افراد متوجه این معنا باشند کسانی که واقعا دلشان برای اسلام می تپد و برای کشورشان متوجه این معنا باشند که پست میزان نیست مقام میزان نیست ....». ایشان بخصوص به روحانیت سفارش می کردند که «من از دو جهت نگران هستم یک جهتی که زی طلبگی در بین ما ضعیف بشود یا از بین برود یک جهت دیگر هم اینکه مبادا خدای نخواسته اختلاف پیدا بشود که هر دو اینها از باب اینکه شما در جایی واقع شده اید که مردم به شما توجه دارند و شما ارشاد می خواهید بکنید مردم را مبادا یک وقتی به واسطه خارج شدن ماها از زی طلبگی مردم را از ما منصرف کنند که انصراف از روحانیت منتهی می شود به انصراف از اسلام».

● امام با فرمایشی شدن جنگ مقابله می کنند.

فرسایشی شدن جنگ و شرایطی که ذکر آنها گذشت غیر از اینکه در مردم احساس خستگی بوجود می آورد ۲ نتیجه دیگرهم داشت: اول اینکه همه مسؤولان کشور چون طی چند سال برنامه های خود را با جنگ هماهنگ کرده بودند کم کم به آن عادت کرده و دیگر در برنامه ریزی ها نگاهشان به جنگ مانند نگاه به یک عنصر همیشگی در حاشیه بقیه مسایل و مسؤولیت ها بود. و دوم اینکه رزمندگان و بخصوص داوطلبین بسیجی که در جبهه ها در شرایط نه حمله و نه دفاع قرار گرفته بودند و تنها فعالیت شان به غیر از مقاطع خاص و کوتاه عملیات ـ عموما شرکت در درگیری های کوچک بود، آتش شور و اشتیاقشان آرام آرام فروکش می کرد و از شرایط حاکم بر جنگ خسته می شدند. افت روحیه رزمندگان از اطمینان فرماندهان به نگه داشتن جنگ در توازن می کاست. زیرا «روحیه بالا و خوب نبرد واحدهای مختلف نظامی در شرایط جنگی به عنوان یک شکل ظاهری مضاعفی از انضباط تلقی می شود». و از بین رفتن نظم یگان ها ممکن بود ضایعات جبران ناپذیری به جبهه خودی بزند. مجموعه این شرایط باعث می شد که به طور کلی جنگ در ایران کم کم علیرغم صلاح کشور و خواست امام در حاشیه قرار گیرد. از آنجا که انسجام اجتماعی مردم حول مسأله جنگ بود با کم رنگ شدن نقش آن در حیات کشور وحدت مردم نیز دستخوش آسیب می شد.

امام در این مقطع مدام تذکر می دادند که مسؤولین مراقب شرایط باشند. ایشان همیشه وحدت مسؤولین را گوشزد می کردند که نمونه هایی از آن ذکر شد و بعد نیز خواهد آمد به ائمه جمعه نیز سفارش می کردند « مردم را در صحنه حاضر نگه دارید» و آرزو می کردند که: «من امیدوارم که این مردم با بیشتر در صحنه باشند و از جنگ خسته نشوند. جنگ در اسلام یک امری بوده که از آن وقتی که اسلام حکومت پیدا کرده جنگ همراهش بود». خطاب به رزمندگان می فرمودند. همانطور که اشخاص حول کعبه می گردند و عبادت می کنند شماهم در سنگرهایتان عبادت می کنید ... من هر شب به شما دعا می کنم». یا می گفتند «حکم اسلام این است امروز». از جایگاه مرجع مذهبی نیز ضمن بیان اینکه «قضیه جنگ امروز برای همه ما اهمیتش بیشتر از فروع دین است» در پاسخ به استفتائات ، جنگ را بر زیارت مکه، اذن پدر و مادر و ادامه درس طلاب مقدم دانستند.

مجموعه این مواضع حضرت امام مقاومتی بسیار مؤثر بود در برابر آن امواج فرمایشی که مطمئنا بخشی از زمینه پیروزی های سال ۶۵ را باید در اینجا جستجو کرد.

● اختلافات ارتش و سپاه

از عملیات فتح المبین به بعد جنگ در شب انجام می شد و بدون استفاده از قوای زرهی و با حضور گسترده نیروی انسانی همراه با ایثارگری های سپاه و بسیج. با اینکه به قول کاستن به قول جامعه شناس برجسته جنگ. بی تردید جنگ برای داوطلب از جاذبه خاصی برخوردار است زیرا او با روی گشاده آن را می پذیرد و برای دفاع از یک آرمان وارد جنگ می شد» اما هیچ کدام از شرایطی که ذکر شد با اصول منظم و کلاسیک جنگ همخوانی ندارد.

به تدریج نیاز نیروهای رزمی و عملا نیاز جبهه به تخصص های نظامی کم کم از بین رفت. همین موضوع باعث شد به مرور زمان ابتکار عمل در خط مقدم بدست سپاه نیفتد و نیروی زمینی ارتش که در مدت طولانی پس از آزادسازی خرمشهر پتانسیل بالای خود را در اولین عملیات های آزادسازی با موفقیت به ارا گذاشته بود. در جبهه های میانی محدود شده و عملا به نوعی سرگرم جنگ گردد. اگر به موضوع فوق نکات زیر را هم بیفزائیم ـ که برای کوتاهتر شدن کلام به طور خلاصه به آنها اشاره می شود ـ نگاه ما دقیقتر خواهد بود.

۱) خط استراتژی دقیق و از پیش تعیین شده نظامی جز در چند عملیات بزرگ

۲) کوچک بودن صحنه های عملیات در بسیاری از موارد تا آن حد که طراحی استراتژیک را غیر ممکن می کرد

۳) صرفه جویی در استفاده از امکانات زرهی به علت تحریم تسلیحاتی و فشار اقتصادی

۴) تشکیل شدن بدنه ارتش از سرباز بر خلاف داوطلب بودن نیروهای تحت فرماندهی سپاه

۵) کسب مجوز توسط سپاه برای گرفتن سرباز و جذب سربازهای انقلابی تر و محروم شدن ارتش از آنها که بالطبع ایجاد دوگانگی بیشتر در روحیه ارتش و سپاه می کرد.

۶) دستگیری فرمانده نیروی دریایی ارتش (ناخدا یکم افضلی) و فرمانده جبهه میانی نیروی زمینی (سرهنگ عطاریان) به جرم عضویت در حزب توده و جاسوسی برای شوروی که باعث متهم تر شدن ارتش به دور بودن از انقلاب و فاصله گرفتن از سپاه کاملا انقلابی شد.

امام به این موضوع توجه جدی داشتند. بیانات و پیامدهای ایشان در طی سال های نیمه دوم جنگ مالامال از تذکرات در این موارد است. می فرمودند « شما توانستید در مقابل تمام قدرت های عالم بایستید و تا این روح برادری محفوظ است ... شما محفوظید» «اگر بناباشد که یک وقت خدای نخواسته ارتش بگوید من سپاه هم بگوید من بسیج هم بگوید من آن روز است که فاتحه همه تان خوانده شده است». ایشان به فرمانده سپاه می گفتند « همیشه به سپاه سفارش کنید .... با ارتشی ها با برادری رفتار کنند» و در پاسخ به شهید محلاتی نماینده خود در سپاه که در مورد اقدام برای جلوگیری از گروه گرایی سؤال کرده بودند مرقوم کردند: «در این امر که با سرنوشت سپاه سر و کار دارد با قاطعیت و بدون ملاحظه از احدی انجام گیرد».

هر چند تدابی رامم کاهش دهنده بخشی از مشکلات بخصوص کم توجهی سپاه به ارتش بود ولی واقعیت این بود که ابتکار عمل جنگ در دست سپاه بود نه ارتش. بنابراین احساس می شد که هم سپاه باید امکانات بیشتری داشته باشد و هم منظم تر عمل کند. در همین راستا امام به سپاه دستور دادند که تحت نظارت آیت الله خامنه ای از بعضی امکانات ارشت استفاده کند» همینطور در ششمین سال جنگ حکم تشکیل ۳ نیروی مجزای زمینی ، هوایی و دریایی را به سپاه ابلاغ کردند.

● ایستادگی امام در مقابل تهاجمات تبلیغاتی

▪ امام و عرصه بین المللی

در آن سال فشارهای تبلیغاتی جهان غرب بر ایران به شکل همه جانبه ادامه داشت و همانطور که ذکر شد ایران به علت نداشتن تریبون در دفاع از خود و اشاعه تفکر صحیح انقلاب اسلامی و رساندن ندای مظلومیت خوش به جهانیان ناموفق بود. ولی امام در حد امکان سعی می کردند که اگر ایران نمی تواند تأثیر مثبتی ر این وضع داشته باشد اقلا اثر منفی نیز نگذارد. مثلا ایشان با درایت خاص خود پس از اینکه یکسری بمب گذاری ، هواپیما و کشتی ربایی توسط رسانه های بین الملل به ایران نسبت داده شد و یک نفر در رادیو ایران از سر خشم و خودسرانه از این اقدامات ابراز رضایت کرده بود با موضع گیری تندی فرمودند « رادیو نباید همینطوری ، بی توجه و بدون فهم یک مسایل را بگوید و ایرانرا مفتضح کند ... چطور یک مطلبی که برخلاف عواطف دنیاست، برخلاف اسلام است، برخلاف عقل است ما می توانیم تأیید بکنیم؟ از یک جایی یک دسته ای را بردارند می روند، به یک دسته دیگر مین گذاری می کنند در یک جایی مین گذاری کردن معنایش این است که عده ای اصلا گناهی ندارند آنها هم از بین بروند، چطور اسلام اجازه این را می دهد؟ چطور ایران اجازه این را می دهد ... لکن ببینید ما در چه گرفتاری هستیم که هر مطلبی که واقع می شود گردن ما می گذارند». این موضع گیری های سریع و صریح امام باعث می شد تا رسانه های خارجی به موضوعات دیگری بپردازند و کمتر روی این مسایل مانور دهند.

▪ امام در عرصه داخلی

در طی سال های نیمه دوم جنگ و بخصوص ۶۴ به بعد حرکت خزنده و به احتمال زیاد غیرهماهنگ شده ای محسوس بود که جنگ و مشروعیت آن را زیر سئوال می برد. بخشی از این جریان تلاش می کردند که برای تأثیر بیشتر موضاع خود را به بزرگان مذهبی حتی مراجعی نظیر آیات عظام گلپایگانی و مرعشی نسبت دهند. امام در راه خنثی کردن این القائات هم نقش بسیار مؤثری داشتند. البته ایشان مطمئن بودند کسانی که چنین مواضعی می دارند از علما و مراجع طراز اول نیستند چرا که اولا آنها اگر حرفی باشد مستقیم و بی هیاهو می گویند و ثانیا اینکه خود آقایان مراجع هم پس از پخش شایعات تکذیبیه صادر می کردند. از آنجا که قویترین ابزار پخش شایعات و اخبار بعد از رادیو و تلویزیون ـ که در اختیار حکومت است ـ مطبوعات می باشند امام ابتدا در تعیین تکلیف اصحاب قلم فرمودند: روزنامه ها باید مسایلی که پیش می آید نظر کنند یک وقت انتقاد است یعنی انتقاد سالم این مفید است یک وقت انتقام است نه انتقاد این نباید باشد». همچنین ایشان کسانی را که با استفاده از اسلام به تفرقه افکنی می پرداختند با تندی خطاب قرار داده و فرمودند: نباید از قرآن سوء استفاده کرد و آنهایی که با رژیم ما مخالف هستند .... یا آخوند های درباری یا آخوند های بدتر از آخوند های درباری بگویند این مخالف قرآن است. خیر این موافق قرآن است اگر کسی بگوید با فاسد جنگ نکنید مخالف قرآن است». ایشان اختلاف افکنی ها را گناهی بزرگ شمرده و می گفتند یک کلمه اختلاف انگیز در یک همچو موعقی که اسلام در معرض خطر کفر است این از گناهانی است که نمی شود به این زودی ازش گذشت»

در شرایطی که انتقادهای بنیانی در قالب شایعات و اخبار نسبت به جنگ وارد می گشت امام هر از گاهی به تبیین علت و انگیزه و تکلیفی که باعث ادامه جنگ می شد می پرداختند به عنوان نمونه و برای اینکه ما نیز امروز یک بار دیگر تکلیف ولایت شیعی را در قبال کفر مرورکرده باشیم به یکی از این موارد اشاره می کنیم. این جملات را حضرت امام در پاسخ به کسانی که شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» را خلاف اسلام و قرآن و نوعی قدرت طلبی تحت لوای دین می دانستند در جمع مسؤولان کشوری و لشکری فرمودند:«اگر ما امروز جنگ می کنیم و جوان های ما می گویند جنگ جنگ تا پیروزی اینطور نیست که اینها یک امری بر خلاف قرآن می گویند. این یک ذره ای است .... آنی که قرآن می گوید بیشتر از این حرفهاست اینکه ما می گوییم به اندازه حدود خودمان می گوییم چون ارموز با فرض کنید که صدام یا باکسانی که مؤید صدام هستند جنگ داریم، در این محیط ناقص می گوییم که جنگ جنگ تا پیروزی خدای تبارک و تعالی چون نظرش به اول و آخر است تا آخر نظر دارد می گوید که جنگ تا رفع فتنه ، غایت رفع فتنه است. یعنی ما اگر پیروز هم بشویم یک کمی فتنه را کم کردیم اگ رما به جای دیگر هم پیروز بشویم با زکی جای کمی پیروزی حاصل شده است اگر همه دنیا را هم ما فرض کنید که جنگ بکنیم و پیروز بشویم باز همه دنیای عصر خودمان را پیروز درست کرده ایم و قرآن این را نمی گوید . قرآن می گوید جنگ تا رفع فتنه باید رفع فتنه از عالم بشود بنابراین غلط فهمی است از قرآن که کسی خیال کند که قرآن نگفته است جنگ جنگ تا پیروزی ... بالاتر از این را گفته است»


X