... حتی اگر به لهجه ی گرم جنوب نیست
می خوانمت که دم نزدن از تو، خوب نیست
از موج موج جاری خون می نویسمت
از شرجی هوای جنون می نویسمت
سر راست کن بلند غرور آفرین من
چون نخلهای بی سر و بی سرزمین من
شهر کبوتران پر و بال ریخته!
شهر به وقت اسلحه صد سال ریخته
شهر شمیم گندم و گلنام های سبز
تکبیرهای سرختر از بامهای سبز!
نامت شبیه عطر تغزل مقدس است
رمز حیات تازه ی بیت المقدس است
خاک تو صف به صف تن گل را به خط کشید
آزادی تو پای خدا را وسط کشید
نام تو روی مرز زمان ایستاده است
درشرق نقشه های جهان ایستاده است
سر راست کن دوباره به سمت خطر بایست!
از سالهای گمشده مردانه تر بایست!
صد شعر طول و عرض خیالت حماسی است
نه،نه، نگفتن از تو فقط ناسپاسی است
حتی اگربه لهجه گرم...
منبع: کتاب این شرح بی نهایت