معرفی وبلاگ
این وبلاگ در راستای ارج نهادن به مقام والای شهدا و جانبازان 8 سال دفاع مقدس ، و همچنین تجدید پیمان با آرمان های گرانقدر رهبر انقلاب اسلامی فعالیت می نماید.
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1519040
تعداد نوشته ها : 3133
تعداد نظرات : 28
Rss
طراح قالب
GraphistThem241

پدرشهید:
من در اداره مسکن و شهرسازی شاغل بودم، روزی یکی از مهندسان اداره گفت: چند جوان نقاشی ساختمان اداره را به عهده گرفته اند و رفتاری بسیار محجوبانه دارند و خجالت می کشند لباس کار خود را مثل سایر کارگران عوض کنند و برای این کار به داخل اتومبیل می‌روند و لباس خود را عوض می کنند. در همین حال، کارگران مورد نظر به محوطه رسیدند و من فرزندم مجید را در بین آنها دیدم. وقتی از او پرسیدم چرا کار می کنی؟ ما که نیازی به در آمد تو نداریم، جواب داد: نمی خواهم سنگینی مخارج تحصیلم به شما تحمیل شود. من قدرت کار دارم و دوست دارم مخارجم را خودم تامین کنم.

محسن جمشیدی :
یک روز در منطقه فکه برای احوالپرسی او رفته بودم. آنجا هنوز خط شکل واقعی خود را نگرفته بود و مرز دیگری مشخص نشده بود. در همین لحظات دیدم عده ای از نیروهای پیاده و هلیکوپترهای دشمن به سوی ما می آیند. گرایلی به سرعت نیروهای خو را آرایش داد و خود با آرپی جی به همراه یکی از بچه ها از خط مقدم جلوتر رفت و در گودالی پناه گرفت و به سمت هلیکوپتر های عراقی نشانه رفت.

علی صفاری :
من به محل استقرار گردانی که به شهید در آن حضور داشت، رفتم. گردان در کنار رود کارون در منطقه رحمانیه اسکان داشت. جای بسیار گرمی بود. خوابم نمی برد. از شدت گرما و پشه کلافه شده بودم. به اطراف گریستم. مجید را ندیدم. پس از جستجو زیادی او را در کنار کارون در حال نماز و مناجات مشاهده کردم. گفتم شما صبح کار و مشغله زیادی دارید. آموزش دارید. باید بخوابید. گفت: من که خوابم نمی برد، بهتر دیدم وقتم را به گونه ای صحیح بگذرانم. صبح او را دیدم. با این که تمام شب بیدار مانده بود، با انرژی تمام به فعالیت و تلاش مشغول بود. بچه ها را به ورزش می برد و به دنبال مسئولیتهای خود بود.

محمد جمالی :
مهم ترین ویژگی های اخلاقی مجید، تواضع وی بود. در تمام مدتی که او را می شناختم، حتی یک بار حرکت مغرورانه از او ندیدم یا بی احترامی نسبت به دیگران حتی غفلتی نیز از او سر نمی زد. کم ادعا بود. به سختی از او حرف می کشیدم و تا اواخر حضورش در جبهه نمی دانستیم مسئولیت وی در منطقه چیست. از هیچ کس کینه ای به دل نمی گرفت و یا دلی را نشکسته بود. برای رفع سوء تفاهمات، همیشه قدم پیش می گذاشت.

مادر شهید :
چون پیکر شهید در خاک دشمن باقی مانده است، بعد از تشییع روح وی مرتبا از خود می پرسیدم آیا فرزندم شهید شده یا اسیر؟‌ بعضی ها برایم خبر آوردند که بدنش پودر شده است.
شب چهلم از خدا در خواست کردم که فرزندم را در خواب ببینم و از نحوه شهادتش مطلع شوم. در عالم خواب مجید را دیدم که به منزل آمد و پرسید: با من چکار دارید؟‌ چرا عکسم را در کوچه و خیابان آویخته اید؟‌ در جواب گفتم: دوستانت خبر شهادتت را برایم آورده اند، آیا واقعیت دارد؟‌ مجید خندید و به قصد خروج، پشت به من کرد. من در پشت و کتفش آثا رخون دیدم.

پدر شهید :
خواب دیدم شهید به منزل آمده و در حال در آوردن کفش هایش است. گفتم: چرا تا حالا یک نامه ننوشتی؟‌ گفت: من دسترسی به قلم و کاغذ نداشتم.



آثارباقی مانده از شهید
در نامه های ارسالی از جبهه برای خانواده اش نوشته است:
پدر و مادر عزیزم! چه شبها و روزهایی که برای بزرگ کردن من کوشش کردید. مدت بیست سال مدت زیادی است در این مدت من جز مزاحمت و و آزار و اذیت برای شما، کار مفیدی نکردم. پدر و مادر عزیزم! از شما عذر خواسته و امیدوارم مرا حلال کنید. برای من گریه نکنید، برا امام حسین گریه کنید. برای علی اصغر شش ماهه، برای برای حضرت زهرا و برای ابوالفضل گریه کنید. برای علی اکبر گریه کنید و در آخر برای حال خود گریه کنید. برای نزدیک شدن به خدا گریه کنید، چرا که خداوند کسانی را که برای امام حسین گریه می کنند، دوست دارد. مواظب سلمان باشید. او را به دوره های قرآن بفرستید تا قرآن بیاموزد. او را مردانه تربیت کنید و به مسجد بفرستید تا درس شجاعت و شهادت را بیاموزد.
برادر عزیزم محسن! زندگی با سعادتی را برایت آرزو می کنم و از تو انتظار دارم که ادامه دهنده راهم باشی. مسجد را ترک نکنی و دامنه فعالیتهای خود را در مسجد گسترده تر سازی.
و اما تو سلمان! تو نیز علمدار و میاندار هیئت راهیان کربلا باش و چون در میان نوحه اسم علی را می بری همچون او سلاح به دست گرفته، همراه با تقوا و صبر بر دشمنان اسلام و جمهوری اسلامی و بر دشمنان ولایت فقیه حمله ور شوی. کارهایت برای رضای خدا باشد. قرآن را خوب بیاموز. سخت درس بخوان که اسلام محتاج به متخصص متعهد است و به مسجد برو و اسلحه بر زمین افتاده ام را بردار.
خواهران عزیزم! حجابتان را حفظ کنید. نمازهایتان را در اول وقت بخوانید و مسائل اسلامی را بیاموزید و فرزندان مومن و مسلمان و پیرو خط انقلاب تربیت کنید.


1389/8/3
X